معقولتر و متواضعانهترش میشود چه میتوانم بکنم. همینطور مدام وسط ذهنم زنگ زده است این چند روز: چه میتوانم بکنم؟ جوابی نداشتم، هی فکر کردم ببینم چه مرگم است، چرا لال شدهام، چرا ذهنم مثل یک چاه ویلِ سیاه خالی است و فقط پژواک مستاصل و یاسآلود همین چه کنم کذاست که در خالی بیانتهای ذهنم تکرار میشود، فکر کردم ببینم چرا نمیتوانم ذهنم را جمع کنم؟ چرا نمیتوانم مقدمه بچینم و نتیجهگیری کنم؟ چرا نمیتوانم با ضرب و زور هم که شده چند لحظهای آرام بگیرم و صورت مساله را درست و دقیق طرح کنم؛ چرا اینقدر دستپاچه و نابلدم؟ جواب این یکی سوال را پیدا کردم به گمانم کموبیش، دلیلاش این است که نمیفهمام، درکی از چیستی ماجرا ندارم، نمیفهمام آن آدمی که اعتصاب غذا کرده بر پایهی چه دلایلی، از سر تجربهی کدام شرایط چنین تصمیمی گرفته است. راه را عوضی رفته بودم فیالواقع؛ فکر میکردم اعتصاب غذا یک تصمیم سراسر شخصی است و من باید فارغ از آنکه طرف اعتصابکننده بر چه اساسی چنین تصمیمی گرفته است، نحوهی مواجههی خودم را با این تصمیم مشخص کنیم، شیوهای پرت و یکسر بیفایده، من برای اینکه بتوانم در مقابل چنین واقعیت بغرنج و به استیصال رسانندهای واکنش نشان دهم، باید قبل از همه آن را فهم کنم، باید بتوانم خودم را جای طرف اعتصاب کننده بگذارم و منطق عمل او را فهم کنم تا بعد احیانا بتوانم واکنش خودم را به عنوان ناظر غایب معین کنم. پس عجالتا صورت سوال تغییر کرد: چرا اعتصاب غذا؟
به نظرم روشن است که اعتصاب غذا در یک بازی سیاسی یک بازی باخت – باخت است. یعنی حتی اگر بر فرض زیادی خوشبینانه اعتصابکنندگان بتوانند به اهداف و مطالباتشان دست پیدا کنند، این دستیابی به اهداف کمتر میتواند برد و پیروزی دانسته شود چون هزینهی دستیابی به اهداف در بالاترین حد ممکن بوده است و قاعدتا کمتر هدفی است که تحققاش با این هزینهی گزاف برابری کند. به نظرم نامعقول میآید اگر کسی فکر کند وارد کردن هزینه به طرف مقابل از طریق فشار افکار عمومی در باب اعتصاب غذا میتواند دلیل کافی برای دست زدن به چنین عمل پر هزینهای باشد، در واقع چنین رویکردی خیلی سادهلوحانه دارد هزینههایی را که طرف اعتصاب کننده میپردازد کموبیش نادیده میگیرد و تنها به هزینههای وارد بر طرف مقابل تمرکز میکند. درحالتی که اعتصاب غذا عملا هیچ دستاورد قابل توجهی نداشته باشد (چنانکه در اعتصاب غذای هفده نفره چنین نتیجهی پوچ و مایوسکنندهای بدست آمد) در چنین حالتی که اعتصاب غذا چه برای طرفی که اعتصاب کرده و چه برای طرف مقابل، برای هر دو طرف تنها هزینه در بر داشته است، باخت – باخت بودن این بازی سیاسی بیش از همیشه نمودار خواهد شد. بنابراین گزینهی اعتصاب غذا، به خصوص وقتی به صورت دستجمعی و با مطالباتی نه چندان مشخص برگزیده میشود، احتمالا چندان در چهارچوب عقلانی سود و هزینه قابل درک و ارزیابی نیست و برای فهم آن باید الگوی دیگری برگزید.
بعد التحریر: چنانکه ملاحظه میفرمایید این پست نصفه کاره است، نشسته بودم هیاهوهای سردرگم کنندهی توی سرم را به نوبت و با نظم و ترتیب ساختگی بیرون کشیدن که ماجرا دستکم عجالتا سالبه به انتفای موضوع شد خوشبختانه:))) گرچه یکوقتی باید این پست را کامل کنمٰ، موضوع مهم و احتمالا تکرار شوندهای است، باز هم دیر یا زود بیخ گلویمان را خواهد چسبید یحتمل.
No comments:
Post a Comment