من سر راهپیمایی 25 بهمن یک سوال پرسیدم، سوال این بود: میرویم توی خیابان که چه بگوییم؟ حالا گویا این سوال پاسخی دارد: آزادی رهبران جنبش و زندانیان سیاسی، برگزاری انتخابات آزاد و اقدام موثر و فوری برای حل مسئله گرانی و بیکاری. به نظرم خود این پاسخ قابل نقد و ارزیابی جدی است و من در پینوشت اول همین پست کمی تا قسمتی دست به چنین ارزیابی انتقادیای زدهام اما عجالتا فرض میگیرم که این مطالبات سهگانه هدف این راهپیمایی باشد و سوال 25 بهمن دارای پاسخ، آیا سوال دیگری هم وجود دارد که همچنان بیپاسخ مانده باشد؟ البته، یک سوال مهم وجود دارد که به نظر نمیرسد پاسخی برایش وجود داشته باشد، دستکم به نظر من یکی که نمیرسد. این سوال بیپاسخ، پرسش از تناسب میان هدف و وسیله است، اینکه گیرم که این مطالبات هدف، خیلی هم روشن و مشخص مثلا، میشود یک نفر روشن کند پیادهروی در ساعت فلان در مکان بهمان، دقیقا چطور، با چه مکانیسمی قرار است به تحقق چنان اهدافی منجر شود؟
قرار است ما برویم توی خیابان که طرف مقابل ببیند چه انبوه آدمهایی پیگیر این خواستهها هستند؟ یک جور نمایش یعنی؟ همین حالایش نمیداند؟ یعنی تا ما توی خیابان نرویم، طرف مقابل درکی ندارد که اینها مطالبات معترضان است؟ مجددا قرار است چیزی را به خودمان ثابت کنیم؟ یعنی قرار است حتما چشم توی چشم شویم با هم تا مطمئن شویم از همدیگر؟ شک داریم به خودمان همچنان؟ گو اینکه اگر قرار به نمایش است صرفا، گویا قرار است افراد راهپیماییکننده هیچ نشان و نمادی همراه نداشته باشند، پس چطور قرار است این نمایش اجرا شود؟ تماشاچی چه خودمان باشیم چه دیگری از کجا میفهمد ما که بودیم و چند نفر بودیم؟ درواقع از کجا معلوم میشود که چند نفر از افراد پیادهروهای ولیعصر خواهان چنین مطالباتی بودهاند که در آنجا حاضر شدهاند؟ گویا قرار است در صورت گرفتار شدن هم همه چیز انکار شود و همه حضور خود را جهت خرید و هواخوری یک عصر بهاری عنوان کنند، پس در این صورت چه چیز چگونه قرار است نمایش داده شود؟ همین که شلوغ شود کافی است؟ خب در این حالت که اساسا نیازی به حضور فعال نیست، همین شما یک زمان و مکانی را اعلام کنید، خود نیروهای نظامی و انتظامی و غیره به اندازهی کافی شلوغبازی راه میاندازند، دیگر نیاز به اینهمه دعوت و اطلاعرسانی و چه و چه نیست. بعد حالا همهی اینها به کنار، نمایش صرف دادن، حتی اگر با لطایفالحیلی ممکن باشد، ابزار مناسبی برای تحقق آن اهداف و مطالبات است؟ یعنی آیا با یک نمایش یواشکی و نصفه نیمه اصلا میشود به تحقق آن مطالبات امیدوار بود؟ اگر امید و احتمالش خیلی کم است، پس فقط میخواهیم برویم سر خودمان را گرم کنیم یا رفع تکلیف کنیم از خودمان یا چه؟
خلاصهاش اینکه که به نظر من، همچنان توی خیابان آمدن، توجیه معقول و منطقی ندارد، یعنی اساسا ابزار مناسبی برای دستیابی به اهداف نیست، خب کمی فکر کنیم، روز روزش و در اوج هیجان و احساسات ملت، تظاهرات خیابانی به تحقق کوچکترین مطالبهای منتهی نشد، حالا که به قول معروف دیگر شب تار است و یک عده از عواقبش میترسند، یک عده سرخورده شدهاند، یک عده مثل من اصلا اعتقادی به نتیجهبخشی چنین حرکتهایی ندارند، در چنین شرایطی که احتمالا جمعیت به یک دهم جمعیت تظاهرات ماههای ابتدایی پس از انتخابات هم نمیرسد، توی خیابان رفتن چه توجیهی میتواند داشته باشد واقعا؟
توی خیابان آمدن اگر روزی روزگاری هم قرار باشد راهبرد و ابزاری جهت تحقق اهداف تلقی شود، باید جدی و روشن پیگیری شود، یعنی چه؟ یعنی به صورت یک ابزار فشار، یعنی یک نیروی سیاسی میتواند، قابلیتاش را دارد که ده هزار نفر هوادار پروپا قرص را بیاورد توی خیابان و فلان مطالبهی روشن را هم دارد، این نیروی سیاسی میگوید این ده هزارتا میآیند بیرون تا به مطالبهشان هم نرسند جایی نمیروند یا همینطور ادامه میدهند، میخواهید همهشان را بگیرید، بزنید، بکشید، بههرحال اینها هستند و خواستهشان هم این است، یک چیز روشن و قابل تحقق، نه حداکثری و کلی و بنیادی، بعد دو طرف مینشینند پای میز مذاکره، یکی این امتیاز میدهد، یک قدم طرف مقابل کوتاه میآید و آن مطالبهی کذا، اگر نه صد در صدی و کامل، دستکم نسبتا موفقآمیز محقق میشود. میخواهم بگویم اگر به خیابان آمدن ابزار هم باشد، باید جدی و به عنوان اهرم فشار بکار گرفته شود، نه اینطور یواشکی و صرفا نمایشی (نمادین؟).
بله، میدانم، طبق معمول سوال این است که این کار را نکنیم چه کنیم، نقد سلبی را همه بلدند لابد، خیلی ادعایت میشود پیشنهاد ایجابی بده. روشن است که پیشنهاد ایجابی درست و درمان و با جزئیات را نمیشود انتهای یک همچین پستی سرهم بندی کرد، فقط همین قدر بگویم که به نظرم دستمان آنقدرها هم خالی نیست که مثلا فقط بگویم توی خیابان نرویم و عقلم به چیز دیگری قد ندهد، درواقع به نظرم میرسد در شرایط کنونی دستیابی به مطالبات پیشگفته، از طریق سیاسی یعنی از طریق استفاده از ظرفیتهای موجود مناسبات قدرت در ایران ممکن میشود نه از طریق شورش و تظاهرات خیابانی، عمدهترین پیشنهادم هم سرمایهگذاری روی انتخابات مجلس است، خیلی خب، اینقدر یکریز و پشت هم فحش ندهید، منظورم این نیست که کاندیدا معرفی کنیم و در بهترین حالت، همان روند عقیم ردصلاحیت فلهای و تایید صلاحیت انگشتشمار را تکرار کنیم، به هیچوجه، منظورم همان بازی در نقش اقلیت است که میدانم قبلا هم وعدهی توضیحاش اینجا دادهام و هنوز که هنوز است بهش وفا نکردهام، شرمنده، میدانید که پایاننامه و متعلقاتش چه به روز آدم میآورد، با اینحال یکی از همین روزها سر فرصت راجع به ایدههای ایجابی هم حرف میزنیم.
پینوشت 1: به نظرم برخلاف آنچه ادعا میشود، این مطالبات سهگانه آنقدرها هم روشن و مشخص و چنین و چنان نیست. دو تای آخری که رسما شعار است و کلیگویی، منظورم این است که احتمالا هیچوقت نمیشود گفت این مطالبات محقق شده یا نه، از قضا طرف مقابل همین حالا هم مدعی است که بخش عمدهای از این مطالبات محقق شده است، شما مسئولی، وزیری، وکیلی در مملکت سراغ دارید که علنا بگوید بله، گرانی و بیکاری هست ولی ما فکر میکنیم همینطور بنشینیم دست بگذاریم روی دست خودش حل میشود به مرور انشاءالله، ایضا در باب برگزاری انتخابات آزاد که طرف مقابل از اساس مدعی است انتخابات همین حالایش هم آزاد است، مشکلاش کجاست دقیقا؟ و همین دقت است که جایش خالی است، این است که میگویم آن دو تای آخر کلیگویی و شعار است. حتی آن دو تای اول هم به نظرم جای کار بیشتری دارد، یعنی اگر به عنوان یک مطالبهی سیاسی بپذیریمشان، میتوانیم روشنترشان کنیم که مثلا اگر دقیقا چه اتفاقی بیفتد ما میپذیریم که از رهبران جنبش رفع حصر شده است (کروبی یا موسوی پیام مکتوب دهند یا تصویری یا یک سخنرانی داشته باشند برای جمعی محدود یا چه؟) یا به خصوص در مورد مطالبهی آزادی زندانیان سیاسی، مکانیزم پیشنهادیمان برای این آزادی چیست؟ یعنی چطور قرار است اینهمه آدمی که دادگاه رفتهاند و حکم گرفتهاند و چه و چه، آزاد شوند که شبههی هرکی هرکی شدن هم پیش نیاید و طبق یک اصول و قواعد روشن و مشخصی باشد که خدای نکرده تبعیضی هم در حق کسی روا نشود، رهبری عفو کند؟ خب اگر این عفو منوط به درخواست عفو باشد چه؟ اساسا معترضان در مقابل این مطالبه چه چیزی برای ارائه دارند؟ اگر زندانیان سیاسی آزاد نشوند چه اتفاقی میافتد؟ اگر بشوند چه؟ حکومت از کجا بفهمد معترضان در قبال تحقق این مطالبهشان، حاضر به توافق بر سر کدام موضع شدهاند؟ وقتی ما از مطالبهی مشخص و روشن صحبت میکنیم، منظورمان پاسخ دقیق و روشن به یک همچین سوالاتی است نه آنچه که همگان همینطور شهودی و ناخودآگاه و مبهم درکی ازش دارند را در قالب کلیشههایی دستمالی شده تکرار کنیم.
پینوشت2: یک وقتی هم یک چیزی باید بنویسم دربارهی اهمیت و ضرورت شفافیت در سیاست، اینکه اگر تکلیف رقبای سیاسی با یکدیگر روشن باشد، از چه توهمات ریز و درشتِ زیانباری جلوگیری خواهد کرد و خلاصه برخلاف آن تصور عامیانه که سیاست را یکسر عرصهی دوز و کلک و حقه و دسیسه و توطئه میداند، سیاست دموکراتیک قبل از هر چیز بر پایهای از شفافیت و روشنی بنا شده است.
پینوشت3: هولهولی نوشتم این پست را، تیتروار و نامنسجم، هیجان و اصراری هم به انتشارش نداشتم، تقریبا هیچکس دور و برم نیست که مدافع شرکت در راهپیمایی روز 22 خرداد باشد، این است که اینبار دیگر رسما دارم با دیوار حرف میزنم، با مخاطب فرضی مثلا:) متن هم تنها یک نکتهی محوری داشت که همان جملهای است که پررنگ کردهام، نمیدانم اصلا ارزش نوشتن داشت یا نه.
How to use the super-fast super-fast sugarboo extra long digital titanium styler
ReplyDeleteThe titanium pan fastest way to get the super-fast super-fast sugarboo titanium hair trimmer as seen on tv extra titanium earring posts long digital titanium hair titanium styler into the bathroom is by using your smartphone, babyliss pro titanium flat iron tablet or