حق با شماست، ما انگار فقط بر طبل یاس کوبیدهایم، هی فقط تکرار کردهایم : «خوشبین نباشیم» بدون آنکه جایگزین مشخصی برای این خوشبینیِ به زعم خودمان زیانآور ارائه دهیم. راستش تقصیر من بود، من بودم که پیش خودم حساب کردم اگر مقدمه را از نتیجه جدا کنم، تاثیرگذاری هر کدام بیشتر خواهد شد. اشتباه محاسبه کردهام گویا؛ پس بگذارید همین حالا تصحیحاش کنم: هدف اصلی ما از آن نوشته یک چیز بیشتر نبود: اینکه به شما (شما یعنی همهی مخالفان نسبتا سرسخت جناب احمدینژاد) نشان دهیم که بدون سرمایهگذاری بر روی بخشی از آرای آقای احمدینژاد، شکست رقبایشان در همان دور اول انتخابات، تقریبا قطعی است. خب حالا سوال شما احتمالا این است که چگونه؟ چگونه میتوان بر روی آرای ایشان یا در واقع بر روی آرای آن اقشار و گروههای نهگانه سرمایهگذاری کرد؟ مطلبی که در ادامه میآید دقیقا پاسخ همین پرسش است: علیرغم همه آنچه گفته شد، حال چه باید کرد؟
به نظر میرسد در حال حاضر، عمدهترین مسالهای که اصلاحطلبان با آن مواجهاند، کمبود امکانات رسانهای است بهخصوص در مخاطب قراردادن آن اقشار و گروههای نهگانهای که حامیان اصلی و بالقوهی آقای احمدینژاد محسوب میشوند. معدود نشریات اصلاحطلب موجود، علاوه بر اینکه از مشکلات مربوط به تامین منابع مالی، سانسور و غیره رنج میبرند، برای توزیع نشریات خود در خارج از تهران هم با مشکلات فراوانی مواجهاند، به نحویکه با خروج از تهران، میزان دسترسی به این نشریات بسیار ناچیز شده و در شهرهای کوچک و روستاها به صفر میل میکند. این درحالی است که رسانهی اصلی بیش از ۹۰ درصد مردم ایران در شهرستانها و شهرهای کوچک و روستاها تلویزیون است که اصلاحطلبان از آن به طور کامل بیبهرهاند و در عوض، رقیبشان از این مزیت بزرگ به طور کامل برخوردار است.
با توجه به این محدودیت شدید رسانهای، به نظر میرسد اصلاحطلبان برای رساندن پیام خود به عامه مردم، راهی جز سفر به نقاط مختلف کشور و سخنرانی در شهرهای مختلف، و نیز مهمتر از همه، بهرهگیری از فرآیند نقل سینه به سینه ندارند. منظور از فرآیند نقل سینه به سینه نیز فرآیندی است که در نبود مکانیزمهای رسانهای جایگزین، پیام بهگونهای طراحی میشود که افراد جامعه خودشان به صورت خودجوش و بر مبنای نفع و علاقهی شخصیای که تصور میکنند از انتشار پیام حاصل میشود، دست به انتشار آن در میان نزدیکان، دوستان، آشنایان و همکاران خود میزنند. به نظر میرسد طراحی پیامها، اعم از اقتصادی، اجتماعی و غیره در قالب این مکانیزم تنها راه اصلاحطلبان برای مخاطب قرار دادن قشر گستردهای از مردم باشد که نه روزنامه میخوانند و نه به سایتهای سیاسی- اجتماعی سر میزنند و اساسا تنها رسانهی در دسترسشان تلویزیون است و بس. بر همین مبناست که بررسی مکانیزمهای تسریعکنندهی فرآیند نقل سینهبهسینه در بستر اجتماعی- فرهنگی جامعهی ایران اهمیت مییابد. مکانیزمهایی که عمدهترین ویژگیهایشان را میتوان در قالب موارد زیر خلاصه کرد:
۱) با توجه به انبوه مشکلات روزمره و عمدتا معیشتیای که قشر گستردهای از مردم جامعه با آن مواجهند، هر چه مطلبی بیشتر با این مشکلات روزمره مرتبط باشد، و این ارتباط صریحتر بیان شود، تکتک افراد تمایل بیشتری به نقل سینه به سینهی آن خواهند داشت. در نقطه مقابل، مشاهده میشود که عامه مردم روز به روز تمایل کمتری به نقل سینه به سینه مطالب و نقلقولهایی نشان میدهند که ارتباط مستقیم و صریحی با حل معضلات روزمرهشان ندارند.
برای مثال میتوان مشاهده کرد که روز به روز از میزان طرح مباحث مربوط به دفاع یا رد مکاتب فکری مختلف، یا مباحث صرفا سیاسی، در جمعهای خانوادگی و یا جمعهای دوستانه کاسته شده و درست در نقطه مقابل، بلافاصله پس از تصمیم دولت مبنی بر تغییر دستمزدها، توزیع نقدی یارانهها، اختصاص وام کم بهره به برخی از گروهها و یا نظایر آن، چنین موضوعاتی با سرعت فراوان و عمدتا از طریق نقل سینه به سینه در میان مردم منتشر میشود. ممکن است گفته شود که چنین پدیدهای اساسا مثبت ارزیابی نمیشود، اما عدم توجه به این واقعیت غیرقابلانکار، منجر به حاشیهنشین شدن بیش از پیش اصلاحطلبان، و نیز تحکیم و تقویت هر چه بیشتر جایگاه امثال آقای احمدینژاد خواهد شد چراکه در حال حاضر، ذهنیت بسیاری از مردم (عمدتا در میان همان اقشار و گروههای نهگانه) این است که صرفا آقای احمدینژاد و حامیان ایشان هستند که حرفها و شعارهایی دارای ارتباط صریح و مستقیم با مشکلات روزمـره مردم را بیان میکنند.
۲) هر چه مطلبی عامهفهمتر، روانتر و مختصرتر بیان شود، امکان بالقوه بیشتری برای نقل سینه به سینهی سریعتر و گستردهتر خواهد داشت. در واقع اگر بخواهیم مطلبی عمدتا از طریق این فرآیند در سراسر کشور منتشر شده و نقل محافل کوچک مردمی گردد، باید حتیالمقدور کوشش شود تا آن مطلب به زبان بسیار ساده (زیر دیپلم!)، و نیز تا حد ممکن کوتاه و مختصر باشد؛ و یا دستکم امکان خلاصه کردن آن مطلب در قالب حداکثر ده جمله کاملا ساده و روان وجود داشته باشد.
برای مثال بخش عمده مردم، بلافاصله پس از اینکه سیاستمداری در شروع صحبتهای خود از مفاهیمی مانند رشد نقدینگی، رشد پایه پولی، رشد کسری بودجه و امثالهم حرف بزند، بلافاصله گوش خود را بر روی بقیه حرفهای او میبندند. دلایل این واکنش نیز بسیار روشن است: عامهفهم نبودن مفاهیم مذکور، عدم ارتباط صریح و مستقیم آنها با مشکلات روزمره (دستکم از دید یک فرد دارای سواد معمولی)، و نیز مفصل بودن بیش از حد توضیح ارتباط علی و معلولی بین مفاهیم فوق و پدیده تورم عمدهترین دلایل یک چنین واکنش رایجی هستند. درست در نقطه مقابل، اگر سیاستمدار مذکور صحبتهای خود را با جملاتی عامیانه، از جنس جملاتی که اغلب مردم در تاکسی و اتوبوس به زبان میآورند، آغاز کند و مثلا از دو برابر شدن قیمت بسیاری از اجناس ظرف مدتی ناچیز گلایه کند، بخش عمده مردم هم ادامه حرفهای او را با دقت گوش میکنند و هم قابل انتظار است که حرفهای او را در محافل خانوادگی، فامیلی و دوستانه نقل نمایند.
۳) به نظر میرسد که اغلب مردم تمایل ناچیزی به نقل سینه به سینه مطالبی دارند که تماما مربوط به آینده بلندمدت جامعه میشوند. برای مثال اگر مطلبی صرفا مربوط به بسترسازی برای رسیدن ایران به یک جایگاه مطلوب اقتصادی ظرف بیست یا سی سال آینده باشد، بسیاری از مردم تمایل ناچیزی دارند که در محافل کوچک خانوادگی یا دوستانه در مورد آن صحبت کنند. بالعکس اگر مطلبی مربوط به آینده کوتاهمدت افراد باشد، مثلا وعدهی افزایش دستمزدها در آیندهای نزدیک، مردم به نقل سینه به سینهی آن تمایل بسیاری نشان میدهند. اما در این مورد باید به نکته ظریفی هم توجه کرد: اگر کلیت مطلبی مربوط به آینده بلندمدت جامعه باشد، اما بخشی از آن با آینده کوتاهمدت برخی از افراد جامعه در ارتباط باشد، افراد غالبا رغبت قابل توجهی به نقل سینه به سینه همه بخشهای آن مطلب خواهند داشت؛ چه بخشهایی که مربوط به آینده بلندمدت کل جامعه است، و چه بخشهایی که مربوط به آینده کوتاهمدت برخی از افراد جامعه است. ممکن است یکی از دلایل چنین پدیدهای، بیاعتمادی مردم به وعدههای بلندمدت باشد، اما به هرحال اغلب مردم، وعدههای مربوط به بلندمدت را تنها زمانی باور میکنند که لااقل بخشی ازآن وعدهها مربوط به کوتاهمدت بوده و تحقق یا عدم تحقق آنها در کوتاهمدت، گزارهای ابطالپذیر باشد.
با توجه به آنچه گفته شد، ممکن است برخی افراد به اصلاحطلبان توصیه کنند که بدون در نظر گرفتن منافع بلندمدت ملی، حرفهایی عوامفریبانه را، صرفا با هدف افزایش محبوبیت خود بیان نموده و سعی کنند تا از این راه در انتخابات به پیروزی برسند. اما هدف این نوشتار، به هیچ وجه توصیه به در پیش گرفتن این رویه ناپسند و غیراخلاقی نیست. اساسا از دیدگاه ما، هیچ نیازی نیست که چهرههای شاخص اصلاحطلبان، از جمله آقای میرحسین موسوی، کوچکترین حرفی در مغایرت با اندیشههای خود به زبان بیاورند. تنها چیزی که لازم است، ضرورت تلاش برای ترجمه تخصصی اندیشههای مذکور به زبانی ساده و عامهفهم، روان، مختصر، دارای ارتباط صریح و مستقیم با مشکلات روزمرهی مردم و موثر در آیندهی کوتاهمدت آنها، و در نتیجه ی همهی این ویژگیها، دارای پتانسیل بالا برای نقل سینه به سینه در محافل کوچک خانوادگی، فامیلی و دوستانه است. در واقع باید کوشش شود تا برای هر سخن و اندیشهای، نسخههای مختلفی تولید گردد که هر یک از این نسخهها با لحاظر کردن شروط پیشگفته، دارای پتانسیل بالایی برای نقل سینه به سینه در میان فشر وسیعی از مردم باشند. در نوشتار بعدی سعی خواهیم کرد تا چند مثال مشخص از اینگونه پیامها را بیان کرده و با نشان دادن فرآیند عملیاتی ترجمهی ایدهها واندیشههای کلی به سخنانی عامهفهم، روان، مختصر و خلاصه دارای پتانسیل بالا برای نقل سینه سینه، راهکار پیشنهادیمان را بیش از پیش روشن و عملیاتی کنیم.
با آرزوی تلاش و نوآوری روزافزون
*«درنگ»
(دوستداران رهایی، نوآوری، گفتوگو)
پینوشت: محض استفادهی کسانی که دوست دارند این مطالب را برای دوستانشان ایمیل کنند: این «درنگ اول» و این هم «درنگ دوم».