به نظرم اعتراضات در سوریه به نتیجه خواهد رسید و اسد دیر یا زود مجبور به کنارهگیری خواهد شد درحالیکه به گمانم اعتراضات در بحرین، متاسفانه، متاسفانه، به نتیجهای نخواهد رسید. این پیشبینیها (پیشگوییها؟) مال امروز و دیروز نیست، شاید باید خیلی قبلتر میگفتمشان، وقتی هنوز تشت رسوایی اسد از بام نیفتاده بود و بنا به دلایلی صدای بحرینیها، دستکم به گوش ما ایرانیها بیش از همتایان سوریشان شنیده میشد، همان وقت هم که سوریه جزیرهی ثبات به شمار میرفت و بحرین شلوغ و در هم ریخته تصویر میشد، همان وقت هم فکر میکردم سرنوشت مقامات ارشد سوریه مشابه سرنوشت همتایان تونسی و مصری و بعدتر یمنیشان خواهد بود درحالیکه بحرین به آرامش راکد و نومیدکنندهی عربستان و عمان و اردن و قطر و کویت و امارات بازخواهد گشت. تفاوتاش برای شما هم روشن است؟ تفاوت عربستان و عمان و اردن و کویت و قطر و امارات با تونس و مصر و یمن و سوریه و البته لیبی که جایی میان این دو گروه ایستاده است؟ اگر به جنبش کشورهای "عربی" باشد که خب همهشان عرباند گویا، اما یک تفاوت مهم دارند آن دستهی اول با دستهی دوم و از سر همان تشابه بنیادین کشورهای گروه اول با یکدیگر است که میگویم اعتراضات در سوریه و یمن سرنوشتی کم و بیش مشابه اعتراضات در تونس و مصر خواهد داشت، دستکم در کنار رفتن حاکمان پیشین از قدرت فرجام مشابهی خواهند داشت حتی اگر سرانجام روزهای پس از انقلابشان هر کدام تجربهای منحصر به فرد خلق کند. از آن طرف در عربستان و قطر و امارات و کویت یا اعتراض حاد و گستردهای رخ نداده است یا حکومت از پس کنترل آن برآمده است، چنانکه در بحرین چنین روندی طی شده است و در شکلی محدودتر در عربستان و اردن و حتی در عمان و کویت.
از نظر شما تفاوت این دو دسته کشورهای عربی در چیست؟ به خاطر خدا پای گرسنگی و فقر و غنا را وسط نکشید چون فارغ از عوامانه بودناش، مستدل و مستند به شواهد و آمار هم نیست و فقط از یکجور شهود عامیانهی تحریف شده ناشی میشود احتمالا. به نظرم تفاوت اصلی این کشورها که احتمالا به ما توان پیشبینی سرنوشت اعتراضات در سوریه و بحرین را میدهد، ساختار حکومتها در این جوامع است، اگر دقت کنید در کشورهای انقلاب شده حکومتها دستکم در ظاهر و صورت، ساختار مدرن جمهوری و متعلقاتش را داشتند و در کشورهایی که اعتراضات در سطحی محدود رخ داده و به راحتی تحت کنترل حکومت درآمده است، ساختار حکومتی، باز دستکم در ظاهر و صورت، شکل سنتی پادشاهیاش، اعم از مطلقه و مشروطه را حفظ کرده است. البته حکومتهای دستهی اول هم با آن وضعیتهای فوقالعاده ناباورانهای که سالهای مدید ایجاد کرده بودند، درواقع شکل سنتی حکومت را در ساختاری به ظاهر مدرن بازتولید کرده بودند اما جالب است که حتی همین "ظاهر"ِ از باطن تحریف شده و صورتِ از سیرت تهی شده، در مقایسه با جوامعی که حتی همین صورت ظاهر را هم نداشتهاند، سرنوشت متفاوتی را در مواجههی حکومت مستقر با امکان شکلگیری و نتیجهبخشی اعتراضات رقم میزند.
در جای دیگری نشان خواهم داد که از نظر من، شخصا، اعتراضات در سوریه و البته نه فقط در سوریه بلکه در مصر و تونس و یمن هم، دقیقا به جهت تفاوت در همین ساختار حکومتی است که متفاوت از نتیجهی اعتراضات در ایران رقم میخورد چراکه به نظرم، الگوی فعلی تفکیک قوا در ایران در مقایسه با الگوی تفکیک قوا در این کشورها، متمایز و نسبتا موفقیتآمیزتر است، از این جهت، من، شخصا، اساسا تشابهی میان وضعیت این کشورهای درهم ریختهی عربی و معترضانشان با وضعیت فعلی ایران و معترضان نمیبینم اما عجالتا در این پست و بنا بر هدفی تحلیلی، میخواهم با دوستانی که ایران را با سوریه مشابه و قابل مقایسه میدانند همنظر شوم بدین معناکه فرض کنیم حرف شما درست و مورد ایران و سوریه و شیوهی برخورد حکومت با معترضان خیلی هم مشابه و قابل مقایسه با یکدیگر، با این فرض به نظرم یکی از کلیشههای بیش از حد رایج در مورد میزان و نوع تاثیر ایدئوژی حکومتی بر نحوهی مواجهه با اعتراضات و معترضان، به طرز آشکاری ابطال میشود.
روشنتر بگویم؟ لابد شما هم شنیدهاید این کلیشهی رایج میان بسیاری از منتقدان حکومت ایران را که چون این حکومت خود را دینی میداند و سر خودش را به آسمان و خدا و پیغمبر و امام و چه و چه وصل میداند، حامیان چنین حکومتی برای خود وظیفهای دینی و مجوزی شرعی قائلاند در شدیدترین برخورد با مخالفان و معترضان و این است علت برخورد خشونتبارِ چه و چه و از همینجاست که به زعم خودشان نقب میزنند به این فرضیهی از نظر من پوچ که اگر استبداد دینی شکل بگیرد بدتر از هر نوع استبداد غیردینی عمل میکند به دلیل همان مجوزهای پیشگفته و از همین نقب پردستانداز است که یکهو سر از ضرورت سکولاریسم و جدایی دین از سیاست و امثالهم در میآورند. عدل اینجاست به نظرم که سوریه میشود مثال نقضی روشن؛ حکومتی که به گفتهی همین مخالفان دولتِ ایران، در کمتر از شش ماه بیش از 2000 نفر از معترضان را قتل عام کرده است و چندین برابر این تعداد را بازداشت و مورد شکنجه قرار داده است، چنین حکومتی که به تعبیر معترضان ایرانی، بیرحمانهترین برخوردها را با مخالفانش داشته است، چنین حکومتی از قضا گویا پز سکولار بودناش هم به راه است با ممنوعیت روبنده در دانشگاهها و امثالهم. این درحالی است که در همان حکومت دینی ایران که به گفتهی مخالفانش مجوزی شرعی صادر میکند برای حامیانش در برخورد خشونتبار با مخالفان، در همین حکومت، اعتراضات دو سال گذشته در ایران، در بدبینانهترین تخمینهای مخالفان، حدود صد و چند کشته برجای گذشته است. چطور شد پس؟ مگر قرار نبود حاکمیت ایدئولوژی دینی بر حکومت نسبت به حاکمیت ایدئولوژیهای غیردینی و سکولار، خشونت بیشتری را در برخورد با مخالفان سبب شود؟ گویا ماجرا به عکس درآمده است.
دوستان البته متذکر میشوند که قاعدتا مشکل برخورد بیش از حد خشونتآمیز با معترضان و مخالفان در سوریه، بیش از آنکه ناشی از ایدئولوژی سکولار حاکم بر آن باشد، قاعدتا پیامد رویههای خاص حاکمان این کشور است نشان به نشان بن علی و تونس یا مصر و مبارک که حکومتهای سکولاری به شمار میرفتند و با میزان بسیار کمتری از بکارگیری خشونت بر علیه مخالفان حاضر به کنارهگیری شدند. موافقم، نتیجهای که قاعدتا از کنار هم گذاشتن این شواهد بدست میآید این است که اساسا ایدئولوژی حاکم بر حکومت تاثیر مستقیمی بر نحوهی مواجهه با مخالفان به ویژه در زمینهی نوع و میزان خشونت بکار گرفته شده ندارد. ممکن است حکومت دینی باشد و خیلی رحمانی، ممکن است سکولار باشد و خیلی بیرحم، ممکن است دینی باشد و روی هر نوع فاشیسم هیتلری را سفید کند و ممکن است سکولار باشد و با زبان خوش از قدرت کنارهگیری کند، کلا به نظر میرسد متغیر ایدئولوژی حاکم بر حکومت تاثیر مستقیم و تعیینکنندهای بر متغیر نحوهی مواجهه با مخالفان از جهت میزان و شدت بکارگیری خشونت ندارد، دستکم شواهد حاضر چنین ارتباطی را نشان نمیدهد. لذا از این پس لطفا کنار بگذارید این کلیشهی بیمبنا را که چون راس این حکومت به زعم خودش و حامیانش، ولایت مطلقه دارد بر ملت، پس مواجههاش با مخالفان هم فلانتر است و قس علیهذا، کلا از من میشنوید پای ایدئولوژی حاکم بر حکومت را از بحثهایتان ببرید، باور کنید این یک متغیر دمدستی و اغلب بیخاصیت به لحاظ تحلیلی را کنار بگذارید، جا برای بینشهای تحلیلی ارشمندتر و منطبق با شواهد بیش از اینها باز خواهد شد، از ما گفتن بود.
No comments:
Post a Comment