Tuesday, May 5, 2009

چه باید کرد؟*

حق با شماست، ما انگار فقط بر طبل یاس کوبیده‌ایم، هی فقط تکرار کرده‌ایم : «خوش‌بین نباشیم» بدون آن‌که جایگزین مشخصی برای این خوش‌بینیِ به زعم خودمان زیان‌آور ارائه دهیم. راستش تقصیر من بود، من بودم که پیش خودم حساب کردم اگر مقدمه‌ را از نتیجه جدا کنم، تاثیرگذاری‌ هر کدام بیشتر خواهد شد. اشتباه محاسبه کرده‌ام گویا؛ پس بگذارید همین‌ حالا تصحیح‌اش کنم: هدف اصلی ما از آن نوشته یک چیز بیشتر نبود: این‌که به شما (شما یعنی همه‌ی مخالفان نسبتا سرسخت جناب احمدی‌نژاد) نشان دهیم که بدون سرمایه‌گذاری بر روی بخشی از آرای آقای احمدی‌نژاد، شکست رقبا‌ی‌شان در همان دور اول انتخابات، تقریبا قطعی است. خب حالا سوال شما احتمالا این است که چگونه؟ چگونه می‌توان بر روی آرای ایشان یا در واقع بر روی آرای آن اقشار و گروه‌های نه‌گانه سرمایه‌گذاری کرد؟ مطلبی که در ادامه می‌آید دقیقا پاسخ همین پرسش است: علی‌رغم همه آن‌چه گفته شد، حال چه باید کرد؟


به نظر می‌رسد در حال حاضر، عمده‌ترین مساله‌ای که اصلاح‌طلبان با آن مواجه‌اند، کمبود امکانات رسانه‌ای است به‌خصوص در مخاطب قراردادن آن اقشار و گروه‌های نه‌گانه‌ای که حامیان اصلی و بالقوه‌ی آقای احمدی‌نژاد محسوب می‌شوند. معدود نشریات اصلاح­طلب موجود، علاوه بر اینکه از مشکلات مربوط به تامین منابع مالی، سانسور و غیره رنج می‌برند، برای توزیع نشریات خود در خارج از تهران هم با مشکلات فراوانی مواجه‌اند، به نحوی­که با خروج از تهران، میزان دسترسی به این نشریات بسیار ناچیز شده و در شهرهای کوچک و روستاها به صفر میل می­کند. این درحالی است که رسانه‌ی اصلی بیش از ۹۰ درصد مردم ایران در شهرستان‌ها و شهرهای کوچک و روستاها تلویزیون است که اصلاح‌طلبان از آن به طور کامل بی‌بهره‌اند و در عوض، رقیب‌شان از این مزیت بزرگ به طور کامل برخوردار است.

با توجه به این محدودیت شدید رسانه­ای، به نظر می­رسد اصلاح­طلبان برای رساندن پیام خود به عامه مردم، راهی جز سفر به نقاط مختلف کشور و سخنرانی در شهرهای مختلف، و نیز مهمتر از همه، بهره­گیری از فرآیند نقل سینه‌ به سینه ندارند. منظور از فرآیند نقل‌ سینه به سینه نیز فرآیندی است که در نبود مکانیزم‌های رسانه‌ای جایگزین، پیام به‌گونه‌ای طراحی می‌شود که افراد جامعه خودشان به صورت خودجوش و بر مبنای نفع و علاقه‌ی شخصی‌ای که تصور می‌کنند از انتشار پیام حاصل می‌شود، دست به انتشار آن در میان نزدیکان، دوستان، آشنایان و همکاران خود می‌زنند. به نظر می‌رسد طراحی پیام‌ها، اعم از اقتصادی، اجتماعی و غیره در قالب این مکانیزم تنها راه اصلاح‌طلبان برای مخاطب قرار دادن قشر گسترده‌ای از مردم باشد که نه روزنامه می‌خوانند و نه به سایت‌های سیاسی- اجتماعی سر می‌زنند و اساسا تنها رسانه‌ی در دسترس‌شان تلویزیون است و بس. بر همین مبناست که بررسی مکانیزم­های تسریع­کننده‌ی فرآیند نقل سینه‌به‌سینه در بستر اجتماعی- فرهنگی جامعه‌ی ایران اهمیت می­یابد. مکانیزم‌هایی که عمده‌ترین ویژگی‌های‌شان را می‌توان در قالب موارد زیر خلاصه کرد:

۱) با توجه به انبوه مشکلات روزمره و عمدتا معیشتی‌ای که قشر گسترده‌ای از مردم جامعه با آن مواجهند، هر چه مطلبی بیشتر با این مشکلات روزمره مرتبط باشد، و این ارتباط صریح­تر بیان شود، تک‌تک افراد تمایل بیشتری به نقل سینه به سینه‌ی آن خواهند داشت. در نقطه مقابل، مشاهده می‌شود که عامه مردم روز به روز تمایل کمتری به نقل سینه به سینه مطالب و نقل‌قول­هایی نشان می­دهند که ارتباط مستقیم و صریحی با حل معضلات روزمره­شان ندارند.

برای مثال می‌توان مشاهده کرد که روز به روز از میزان طرح مباحث مربوط به دفاع یا رد مکاتب فکری مختلف، یا مباحث صرفا سیاسی، در جمع­های خانوادگی و یا جمع­های دوستانه کاسته شده و درست در نقطه مقابل، بلافاصله پس از تصمیم دولت مبنی بر تغییر دستمزدها، توزیع نقدی یارانه­ها، اختصاص وام کم بهره به برخی از گروه­ها و یا نظایر آن، چنین موضوعاتی با سرعت فراوان و عمدتا از طریق نقل سینه به سینه در میان مردم منتشر می‌شود. ممکن است گفته شود که چنین پدیده­ای اساسا مثبت ارزیابی نمی­شود، اما عدم توجه به این واقعیت غیرقابل‌انکار، منجر به حاشیه­نشین شدن بیش از پیش اصلاح­طلبان، و نیز تحکیم و تقویت هر چه بیشتر جایگاه امثال آقای احمدی­نژاد خواهد شد چراکه در حال حاضر، ذهنیت بسیاری از مردم (عمدتا در میان همان اقشار و گروه‌های نه‌گانه) این است که صرفا آقای احمدی­نژاد و حامیان ایشان هستند که حرف­ها و شعارهایی دارای ارتباط صریح و مستقیم با مشکلات روزمـره مردم را بیان می­کنند.

۲) هر چه مطلبی عامه­فهم­تر، روان­تر و مختصرتر بیان شود، امکان بالقوه بیشتری برای نقل سینه به سینه‌ی سریع­تر و گسترده­تر خواهد داشت. در واقع اگر بخواهیم مطلبی عمدتا از طریق این فرآیند در سراسر کشور منتشر شده و نقل محافل کوچک مردمی گردد، باید حتی­المقدور کوشش شود تا آن مطلب به زبان بسیار ساده (زیر دیپلم!)، و نیز تا حد ممکن کوتاه و مختصر باشد؛ و یا دست‌کم امکان خلاصه کردن آن مطلب در قالب حداکثر ده جمله کاملا ساده و روان وجود داشته باشد.

برای مثال بخش عمده مردم، بلافاصله پس از اینکه سیاستمداری در شروع صحبت­های خود از مفاهیمی مانند رشد نقدینگی، رشد پایه پولی، رشد کسری بودجه و امثالهم حرف بزند، بلافاصله گوش خود را بر روی بقیه حرف­های او می­بندند. دلایل این واکنش نیز بسیار روشن است: عامه­فهم نبودن مفاهیم مذکور، عدم ارتباط صریح و مستقیم آن­ها با مشکلات روزمره (دست‌کم از دید یک فرد دارای سواد معمولی)، و نیز مفصل بودن بیش از حد توضیح ارتباط علی و معلولی بین مفاهیم فوق و پدیده تورم عمده‌ترین دلایل یک چنین واکنش رایجی هستند. درست در نقطه مقابل، اگر سیاستمدار مذکور صحبت­های خود را با جملاتی عامیانه، از جنس جملاتی که اغلب مردم در تاکسی و اتوبوس به زبان می­آورند، آغاز کند و مثلا از دو برابر شدن قیمت بسیاری از اجناس ظرف مدتی ناچیز گلایه کند، بخش عمده مردم هم ادامه حرف­های او را با دقت گوش می­کنند و هم قابل انتظار است که حرف­های او را در محافل خانوادگی، فامیلی و دوستانه نقل نمایند.

۳) به نظر می­رسد که اغلب مردم تمایل ناچیزی به نقل سینه به سینه مطالبی دارند که تماما مربوط به آینده بلندمدت جامعه می­شوند. برای مثال اگر مطلبی صرفا مربوط به بسترسازی برای رسیدن ایران به یک جایگاه مطلوب اقتصادی ظرف بیست یا سی سال آینده باشد، بسیاری از مردم تمایل ناچیزی دارند که در محافل کوچک خانوادگی یا دوستانه در مورد آن صحبت کنند. بالعکس اگر مطلبی مربوط به آینده کوتاه­مدت افراد باشد، مثلا وعده‌ی افزایش دستمزدها در آینده­ای نزدیک، مردم به نقل سینه به سینه‌ی آن تمایل بسیاری نشان می‌دهند. اما در این مورد باید به نکته ظریفی هم توجه کرد: اگر کلیت مطلبی مربوط به آینده بلندمدت جامعه باشد، اما بخشی از آن با آینده کوتاه­مدت برخی از افراد جامعه در ارتباط باشد، افراد غالبا رغبت قابل توجهی به نقل سینه به سینه همه بخش­های آن مطلب خواهند داشت؛ چه بخش­هایی که مربوط به آینده بلندمدت کل جامعه است، و چه بخشهایی که مربوط به آینده کوتاه­مدت برخی از افراد جامعه است. ممکن است یکی از دلایل چنین پدیده­ای، بی­اعتمادی مردم به وعده­های بلندمدت باشد، اما به هرحال اغلب مردم، وعده­های مربوط به بلندمدت را تنها زمانی باور می­کنند که لااقل بخشی ازآن وعده­ها مربوط به کوتاه­مدت بوده و تحقق یا عدم تحقق آن­ها در کوتاه­مدت، گزاره­ای ابطال­پذیر باشد.

با توجه به آنچه گفته شد، ممکن است برخی افراد به اصلاح­طلبان توصیه کنند که بدون در نظر گرفتن منافع بلندمدت ملی، حرف­هایی عوام­فریبانه را، صرفا با هدف افزایش محبوبیت خود بیان نموده و سعی کنند تا از این راه در انتخابات به پیروزی برسند. اما هدف این نوشتار، به هیچ وجه توصیه به در پیش گرفتن این رویه ناپسند و غیراخلاقی نیست. اساسا از دیدگاه ما، هیچ نیازی نیست که چهره­های شاخص اصلاح­طلبان، از جمله آقای میرحسین موسوی، کوچکترین حرفی در مغایرت با اندیشه­های خود به زبان بیاورند. تنها چیزی که لازم است، ضرورت تلاش برای ترجمه تخصصی اندیشه­های مذکور به زبانی ساده و عامه­فهم، روان، مختصر، دارای ارتباط صریح و مستقیم با مشکلات روزمره‌ی مردم و موثر در آینده‌ی کوتاه‌مدت آن‌ها، و در نتیجه ی همه‌ی این ویژگی‌ها، دارای پتانسیل بالا برای نقل سینه به سینه در محافل کوچک خانوادگی، فامیلی و دوستانه است. در واقع باید کوشش شود تا برای هر سخن و اندیشه­ای، نسخه­های مختلفی تولید گردد که هر یک از این نسخه­ها با لحاظر کردن شروط پیش‌گفته، دارای پتانسیل بالایی برای نقل سینه به سینه در میان فشر وسیعی از مردم باشند. در نوشتار بعدی سعی خواهیم کرد تا چند مثال مشخص از این‌گونه پیام‌ها را بیان کرده و با نشان دادن فرآیند عملیاتی ترجمه‌ی ایده‌ها واندیشه‌های کلی به سخنانی عامه‌فهم، روان، مختصر و خلاصه دارای پتانسیل بالا برای نقل سینه سینه، راهکار پیشنهادی‌مان را بیش از پیش روشن‌ و عملیاتی کنیم.

با آرزوی تلاش و نوآوری روزافزون

*«درنگ»

(دوست‌داران رهایی، نوآوری، گفت‌وگو)

derang88@gmil.com

پی‌نوشت: محض استفاده‌ی کسانی که دوست دارند این مطالب را برای دوستان‌شان ای‌میل کنند: این «درنگ اول» و این هم «درنگ دوم».

Saturday, May 2, 2009

خوش‌بین نباشیم*

شما- چرا؟

ما- چون احتمال پیروزی آقای احمدی‌نژاد در دور اول انتخابات بالاست؛

شما – چطور؟

ما- چون کف رای‌اش بالاست.

شما- بالا یعنی چقدر؟

ما- در حدود ده، یازده‌ میلیون رای

شما- با چه حسابی؟

ما- با احتساب گروه‌های زیر:

1) بخش زیادی از افراد تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی

2)...

شما- صبر کنید، بگذارید از همین‌جا یک‌به‌یک بررسی کنیم. سوال اول: این گروه چند نفرند؟


شما- چرا؟

ما- چون احتمال پیروزی آقای احمدی‌نژاد در دور اول انتخابات بالاست؛

شما – چطور؟

ما- چون کف رای‌اش بالاست.

شما- بالا یعنی چقدر؟

ما- در حدود ده، یازده‌ میلیون رای

شما- با چه حسابی؟

ما- با احتساب گروه‌های زیر:

1) بخش زیادی از افراد تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی

2)...

شما- صبر کنید، بگذارید از همین‌جا یک‌به‌یک بررسی کنیم. سوال اول: این گروه چند نفرند؟

ما- تعداد خانوارهای تحت پوشش دائمی کمیته امداد نزدیک به دو میلیون خانوار، و تعداد خانوارهای تحت پوشش بهزیستی هم چیزی در حدود پانصد هزار خانوار است که با احتساب بعد بالای خانوار در این گروه‌ها و درصد بالای مشارکت در میان آن‌ها، به‌نظر می‌رسد تخمین هفت الی هشت میلیون رای واقع‌بینانه باشد.

شما: خب برویم سر سوال دوم: حال این هفت، هشت میلیون نفر به چه دلیل به احمدی‌نژاد رای می‌دهند؟

ما: چون نتایج حاصل از مراجعات حضوری به این مراکز که مکررا نیز تایید شده است، شامل موارد زیر بوده است:

الف) تقریبا همه مراجعین به این مراکز از افزایش چشمگیر پرداخت­های نقدی و کالایی کمیته امداد و بهزیستی در دوره آقای احمدی­نژاد رضایت بالایی داشته و این امر را نتیجه‌ی مستقیمِ توجه دولت به نیازهای روزمره فقرا و محرومین می­دانستند.

ب) تقریبا همه مراجعینی که با آنها صحبت شد، حس می­کردند که اگر فرد دیگری به جز آقای احمدی‌نژاد در انتخابات پیروز شود، بلافاصله پرداخت­های نقدی و کالایی مجددا کاهش یافته و هیچ جایگزینی هم وجود نخواهد داشت.

نکته‌ی قابل توجه آن‌که محبوبیت آقای خاتمی نیز در میان این افراد بالا بود تا آن‌جا‌که شاید اگر قرار بر رای‌گیری به منظور انتخاب محبوب­ترین چهره کشور، و یا مثلا رای­گیری برای انتخاب رهبر ایران بود، راغب بودند که به آقای خاتمی رای بدهند اما تقریبا همه آنها می­گفتند که اگر قرار باشد در انتخابات ریاست جمهوری از میان احمدی­نژاد وخاتمی، یک نفر را انتخاب کنند، آن یک نفر آقای احمدی­نژاد خواهد بود چراکه تصور می‌کردند در صورت پیروزی آقای خاتمی، این پرداخت­ها قطع شده و جایگزینی هم وجود نخواهد داشت. البته این مطالعه پیش از انصراف آقای خاتمی از کاندیداتوری صورت پذیرفت و نکته‌ی قابل توجه‌‌تر آن بود که در میان این مراجعین حتی یک نفر هم نبود که کوچکترین اطلاعی از کاندیداتوری آقای خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری داشته باشد.

ما هم موافقیم، الگوی خوبی است بگذارید آن‌را برای دیگر گروه‌ها هم اعمال کنیم:

2) بخش زیادی از افرادی که وام­های کم­بهره‌ی مربوط به خوداشتغالی و نظایر آن دریافت کرده‌اند.

بنابر آمار وزارت کار، تعداد افرادی که وام­های خوداشتغالی برای راه­اندازی بنگاه­های اقتصادی دارای حداکثر سه نفر نیروی کار دریافت کرده­اند، حدود یک میلیون و نهصد هزار نفر بوده است. درعین‌حال دولت نیز با تبلیغات گسترده، این ذهنیت را در آنان پدید آورده است که پرداخت این وام­ها صرفا به خاطر مردم­دوستی دولت و توجه زیاد او به رفع مشکلات اقتصادی مردم بوده است. بدیهی است برای تحلیل تعداد آرای این گروه نیز باید بخشی از اعضای خانواده‌ی آنان را در نظر گرفت.

3) بخش زیادی از افرادی که دولت به آن­ها مهلت بیشتری برای بازپرداخت وام­هایشان داده و یا مقداری از اقساط وام­هایشان را بخشیده است که توجه به بودجه‌ی صرف شده در این زمینه، گستردگی گروه‌ ذینفع در این حوزه را آشکار می‌کند چنان‌که برای مثال در سال 1386 مبلغ 1800 میلیارد تومان صرف استمهال۱ و بخشودگی وام‌های کشاورزان شده است.

4) بخش زیادی از روستاییان و عشایر

گروه گسترده‌ای که 21.5 میلیون نفر جمعیت دارد وحدود 14 میلیون نفر از این گروه واجد شرایط رای‌دادن هستند. دسترسی این گروه به رسانه‌ای غیر از تلویزیون در حد صفر است. دارای سواد کمی هستند و لذا چندان قادر نیستند کارهایی را که دولت به زیان آن‌ها انجام داده است، تحلیل کنند. بدین‌معناکه برای مثال بسیاری از کشاورزان از فروش نرفتن محصولات خود گله‌مندند اما قادر نیستند این فروش نرفتن را با سیاست‌گذاری‌های دولت در زمینه‌ی واردات ارتباط دهند و رسانه‌ی در دسترس‌شان یعنی تلویزیون نیز نه‌تنها به آگاهی آن‌ها در این زمینه کمک نمی‌کند بلکه هر عامل دیگری غیر از سیاست‌های دولت را مسئول وضعیت موجود معرفی می‌کند. درعین‌حال این گروه بیش از آن‌چه تصور می‌شود اقداماتی مانند فرستادن نماینده دولت آقای احمدی‌نژاد به هر روستا را مهم و ناشی از توجه دولت به خود ارزیابی می‌کنند حتی اگر این اقدام کاملا صوری و در تغییر وضعیت‌شان بی‌اثر باشد.

5) بخش زیادی از مردمی که به آقای احمدی­نژاد و یا وزرای ایشان نامه نوشته­اند و دراثر آن کمک­هایی را از دولت دریافت کرده‌اند گرچه اغلب اوقات این کمک­ها کمتر از مقداری بوده که بتواند مشکل آنان را حل کند، اما با این وجود صرف مشاهده دریافت پاسخ ازطرف رئیس دولت و یا وزرا، برای آنان جذاب و به یاد ماندنی بوده است.

خوشبختانه بخشی از پنج گروه بالا با یکدیگر مشترکند.

6) بخش قابل‌توجهی از کارکنان و نیز بازنشستگان دولت که در ماه­های اخیر و بنابر قانون نظام هماهنگ پرداخت، از رشد زیاد و نزدیک به پنجاه درصدی دستمزدهای خود بهره­مند شده­اند. لازم به تاکید است که بخش زیادی از کارکنان و نیز بازنشستگان دولت، هنوز از این افزایش قابل توجه دستمزدها بهره­مند نشده­اند، اما این تلقی در میان غالب آنان وجود دارد که آقای احمدی­نژاد قاطعانه پیگیر آنست که پس از تامین بودجه لازم، افزایش قابل توجه دستمزدها را برای سایر افراد باقیمانده در میان کارکنان و بازنشستگان دولت نیز اعمال نماید.

7) بخشی از افرادی که آقای احمدی­نژاد را انسانی مردمی، سختکوش، و متواضع می­دانند که به نظر می‌رسد این تلقی ناشی از حضور پرشمار و مکرر آقای احمدی‌نژاد و نیز منسوبین ایشان در میان عامه مردم بوده است.

8) توزیع گسترده انواع اوراق مختلف اعم از سهام عدالت، برگه­های مربوط به توزیع نقدی یارانه­ها، برگه­های مربوط به دریافت وام­های کم­بهره و امثالهم که این احساس را درمیان بخش زیادی از مردم به‌وجود آورده است که در صورت تغییر دولت، این اوراق که دریافت­کنندگان‌شان در بسیاری از موارد پیگیری­های اداری زیادی را برای به دست اوردن‌شان صرف نموده­اند و مدتهای زیادی هم انتظار کشیده­اند، به برگه­های باطله تبدیل خواهند شد. البته می‌توان پیش‌بینی کرد که در صورت استمرار ریاست جمهوری آقای احمدی­نژاد هم امکان انجام پرداخت­های نقدی وعده­داده­شده مربوط به این اوراق بسیار ناچیز است، اما واقعیت اینست که دولت توانسته بخش زیادی از مالکین این اوراق (علی­الخصوص ساکنین شهرهای کوچک و روستاها) را قانع کند که دولت به زودی پرداخت­های نقدی مربوط به این اوراق را شروع خواهد نمود و تنها دلیل تاخیر در این پرداخت­ها، "کارشکنی­های گسترده عده­ای از مخالفین قسم­خورده دولت" است.

9) بخش عمده بسیجیان

اما در کنار این آرای ده، یازده میلیونی، سه عامل مهم دیگر نیز یاری‌گر موثر آقای احمدی­نژاد در انتخابات خواهند بود که احتمالا جبران کمبود سه، چهار میلیون رای دیگر برای پیروزی قاطع در دور اول انتخابات (با کسب حدود 14 میلیون رای) را خواهند کرد. این عوامل عبارتند از: اول، دسترسی ایشان به امکانات گسترده رسانه­ای، دوم بهره­مندی از سازماندهی تشکیلاتی قوی حامیان‌شان در سطح کشور و از همه مهمتر، بهره­مندی ایشان از حمایت اکثریت قاطع نزدیک به هشتصد هزار نفری که در روز انتخابات و روز بعد از آن بر روند رای­گیری و نیز شمارش آرا نظارت دارند.

شما- خب حالا نتیجه‌ی این‌همه حساب و کتاب جز بدبینی و نومیدی حاصل از آن چه خواهد بود؟ بر فرض که بپذیریم تمام این تخمین‌ها و استدلال‌ها منطبق بر واقع باشد، خوش‌بینی و امیدواری روزافزون به تغییر این وضعیت که ضرر و زیان ندارد. مگر غیر از این است که خوش‌بینی خود یکی از عوامل موفقیت در انجام هر کاری است و ایمان به پیروزی انرژی افراد را چند برابر می‌کند درحالی‌که بدبینی و احتمال شکست جز بی‌انگیزگی و کندی و رخوت و نومیدی حاصل دیگری ندارد؟ پس هنوز سوال اولیه باقی است: چرا نباید خوش‌بین بود؟

ما- خوش‌بینی بیش از حد و دور از واقعیت لااقل دو ضرر مشخص دارد:

اول: محدود شدن فعالیت‌های تبلیغاتی بر روی قشرها و گروه‌های خاصی که غالبا هم‌پوشانی بالایی با یکدیگر دارند.

بدین‌معناکه مثلا درحال‌حاضر فعالیت‌های تبلیغاتی اصلاح‌طلبان عمدتا بر روی افرادی با ویژگی‌های زیر متمرکز است:

1. افرادی که تحصیلات بیش از متوسط جامعه دارند 2. زمانی بیش از میانگین جامعه را به مطالعه اختصاص می‌دهند 3. به رسانه‌های دیگری غیر از تلویزیون دسترسی دارند (مانند روزنامه، سایت‌های خبری اینترنتی و ...) 4. دغدغه‌های معیشتی برای‌شان از اهمیت متوسطی برخوردار است و خلاصه آن‌که این افراد تنها اقلیتی از جامعه هستند. درواقع می‌توان گفت بخش عمده‌ای از فعالیت‌های تبلیغاتی بر روی اقشار و گروه‌های محدودی تمرکز یافته است که به صورت خودبه‌خودی به اصلاح‌طلبی گرایش دارند. درعین‌حال غالب جلسات و همایش‌های تبلیغاتی نیز با شرکت اعضای همین گروه‌ها برگزار شده و این ارتباط مداوم با این گروه‌های خاص، به صورت طبیعی بازخوردهای مثبتی از سوی آن‌ها را نیز در پی خواهد داشت و تمرکز مذکور را روزبه‌روز شدیدتر خواهد کرد. این تمرکز فزاینده نیز خوش‌بینی روزافزونی را در پی خواهد داشت که به‌تدریج فاصله‌ی بیشتری از واقعیت می‌گیرد و در نهایت به زیان بزرگتری ختم خواهد شد با عنوان شوک ناشی از شکست احتمالی.

درواقع هرچه شوک ناشی از شکست شدیدتر باشد، مدت زمان بیشتری برای هضم آن نیاز است. هضم این شوک نیز باعث می­شود که تا حوالی انتخابات بعدی، اصلاح­طلبان نه‌تنها هیچ کار مشخص و مفیدی در عرصه سازماندهی تشکیلاتی، بدنه اجتماعی و نظایر آن انجام ندهند بلکه همین میزان سرمایه‌ی اجتماعی و تشکیلاتی ایجاد شده نیز بالکل ازبین برود. درواقع افرادی که با تلاشی شبانه‌روزی و میزان بالایی از خوش‌بینی منتظر پیروزی قریب‌الوقوع بودند، آن‌چنان از نتیجه‌ی دور از انتظار خود سرخورده می‌شوند که تا مدت مدیدی (معمولا تا زمان انتخابات بعدی) از هرگونه فعالیت تشکیلاتی سازماندهی شده در عرصه‌ی سیاست اجتناب خواهند کرد. همین مساله باعث شده است گروه­ها و تشکل­های اصلاح­طلب، روز‌به‌روز بیشتر به گروه­ها و احزابی صرفا دارای ماهیت انتخاباتی شبیه ­شوند که کارکرد آنها فقط اینست که از چندماه قبل از برگزاری هر انتخابات دور هم جمع شوند و جلسات متعددی را تنها با هدف مشخص کردن کاندیدا یا کاندیداهای مورد توافق برگزار نمایند. درواقع این شوک و پیامدهای پس از آن در عرصه‌ی کار تشکیلاتی دور باطل شکست را روز به روز محکم‌تر می‌کند.

در آخر تاکید می‌کنیم که توصیه‌ی ما به خوش‌بین نبودن، به‌هیچ‌وجه به معنای بدبینی و نومیدی بی‌حاصل و در نتیجه انفعال نیست. هدف اصلی ما از این توصیه تنها نشان دادن روشن و مستدل یک مطلب بوده است، این‌که بدون سرمایه‌گذاری بر روی بخشی از آرای آقای احمدی‌نژاد، شکست رقبا‌ی‌شان در همان دور اول انتخابات، تقریبا قطعی است. خب حالا سوال شما احتمالا این است که چگونه؟ چگونه می‌توان بر روی آرای ایشان یا در واقع بر روی آرای آن اقشار و گروه‌های نه‌گانه سرمایه‌گذاری کرد؟ مطلبی که در «مکث» بعدی می‌آید دقیقا پاسخ همین پرسش است: علی‌رغم همه آن‌چه گفته شد، حال چه باید کرد؟

واقع‌بین باشید و پیروز

*«درنگ»

(دوست‌داران رهایی، نوآوری، گفت‌وگو)

derang88@gmail.com

(۱) به تعویق انداختن

پی‌نوشت: این متن را من ننوشته‌ام، فقط جملاتش را کمی پس‌ و پیش و پاراگراف‌هایش را بالا و پایین کرده‌ام. این متن حاصل کار جمعی گروهی است که فکر می‌کند بد نیست در این بحبوحه‌ی انتخابات، هر ازچندگاه و برای چند لحظه هم که شده، شما را دعوت به مکث کند.

راستی، دوست داشتید متن را برای کسانی بفرستید که فکر می‌کنید زیادی خوش‌بین‌اند و همین خوش‌بینی کار دست‌شان می‌دهد بدجور؛ این‌هم فایل تروتمیز ‌pdf‌اش.