Tuesday, May 5, 2009

چه باید کرد؟*

حق با شماست، ما انگار فقط بر طبل یاس کوبیده‌ایم، هی فقط تکرار کرده‌ایم : «خوش‌بین نباشیم» بدون آن‌که جایگزین مشخصی برای این خوش‌بینیِ به زعم خودمان زیان‌آور ارائه دهیم. راستش تقصیر من بود، من بودم که پیش خودم حساب کردم اگر مقدمه‌ را از نتیجه جدا کنم، تاثیرگذاری‌ هر کدام بیشتر خواهد شد. اشتباه محاسبه کرده‌ام گویا؛ پس بگذارید همین‌ حالا تصحیح‌اش کنم: هدف اصلی ما از آن نوشته یک چیز بیشتر نبود: این‌که به شما (شما یعنی همه‌ی مخالفان نسبتا سرسخت جناب احمدی‌نژاد) نشان دهیم که بدون سرمایه‌گذاری بر روی بخشی از آرای آقای احمدی‌نژاد، شکست رقبا‌ی‌شان در همان دور اول انتخابات، تقریبا قطعی است. خب حالا سوال شما احتمالا این است که چگونه؟ چگونه می‌توان بر روی آرای ایشان یا در واقع بر روی آرای آن اقشار و گروه‌های نه‌گانه سرمایه‌گذاری کرد؟ مطلبی که در ادامه می‌آید دقیقا پاسخ همین پرسش است: علی‌رغم همه آن‌چه گفته شد، حال چه باید کرد؟


به نظر می‌رسد در حال حاضر، عمده‌ترین مساله‌ای که اصلاح‌طلبان با آن مواجه‌اند، کمبود امکانات رسانه‌ای است به‌خصوص در مخاطب قراردادن آن اقشار و گروه‌های نه‌گانه‌ای که حامیان اصلی و بالقوه‌ی آقای احمدی‌نژاد محسوب می‌شوند. معدود نشریات اصلاح­طلب موجود، علاوه بر اینکه از مشکلات مربوط به تامین منابع مالی، سانسور و غیره رنج می‌برند، برای توزیع نشریات خود در خارج از تهران هم با مشکلات فراوانی مواجه‌اند، به نحوی­که با خروج از تهران، میزان دسترسی به این نشریات بسیار ناچیز شده و در شهرهای کوچک و روستاها به صفر میل می­کند. این درحالی است که رسانه‌ی اصلی بیش از ۹۰ درصد مردم ایران در شهرستان‌ها و شهرهای کوچک و روستاها تلویزیون است که اصلاح‌طلبان از آن به طور کامل بی‌بهره‌اند و در عوض، رقیب‌شان از این مزیت بزرگ به طور کامل برخوردار است.

با توجه به این محدودیت شدید رسانه­ای، به نظر می­رسد اصلاح­طلبان برای رساندن پیام خود به عامه مردم، راهی جز سفر به نقاط مختلف کشور و سخنرانی در شهرهای مختلف، و نیز مهمتر از همه، بهره­گیری از فرآیند نقل سینه‌ به سینه ندارند. منظور از فرآیند نقل‌ سینه به سینه نیز فرآیندی است که در نبود مکانیزم‌های رسانه‌ای جایگزین، پیام به‌گونه‌ای طراحی می‌شود که افراد جامعه خودشان به صورت خودجوش و بر مبنای نفع و علاقه‌ی شخصی‌ای که تصور می‌کنند از انتشار پیام حاصل می‌شود، دست به انتشار آن در میان نزدیکان، دوستان، آشنایان و همکاران خود می‌زنند. به نظر می‌رسد طراحی پیام‌ها، اعم از اقتصادی، اجتماعی و غیره در قالب این مکانیزم تنها راه اصلاح‌طلبان برای مخاطب قرار دادن قشر گسترده‌ای از مردم باشد که نه روزنامه می‌خوانند و نه به سایت‌های سیاسی- اجتماعی سر می‌زنند و اساسا تنها رسانه‌ی در دسترس‌شان تلویزیون است و بس. بر همین مبناست که بررسی مکانیزم­های تسریع­کننده‌ی فرآیند نقل سینه‌به‌سینه در بستر اجتماعی- فرهنگی جامعه‌ی ایران اهمیت می­یابد. مکانیزم‌هایی که عمده‌ترین ویژگی‌های‌شان را می‌توان در قالب موارد زیر خلاصه کرد:

۱) با توجه به انبوه مشکلات روزمره و عمدتا معیشتی‌ای که قشر گسترده‌ای از مردم جامعه با آن مواجهند، هر چه مطلبی بیشتر با این مشکلات روزمره مرتبط باشد، و این ارتباط صریح­تر بیان شود، تک‌تک افراد تمایل بیشتری به نقل سینه به سینه‌ی آن خواهند داشت. در نقطه مقابل، مشاهده می‌شود که عامه مردم روز به روز تمایل کمتری به نقل سینه به سینه مطالب و نقل‌قول­هایی نشان می­دهند که ارتباط مستقیم و صریحی با حل معضلات روزمره­شان ندارند.

برای مثال می‌توان مشاهده کرد که روز به روز از میزان طرح مباحث مربوط به دفاع یا رد مکاتب فکری مختلف، یا مباحث صرفا سیاسی، در جمع­های خانوادگی و یا جمع­های دوستانه کاسته شده و درست در نقطه مقابل، بلافاصله پس از تصمیم دولت مبنی بر تغییر دستمزدها، توزیع نقدی یارانه­ها، اختصاص وام کم بهره به برخی از گروه­ها و یا نظایر آن، چنین موضوعاتی با سرعت فراوان و عمدتا از طریق نقل سینه به سینه در میان مردم منتشر می‌شود. ممکن است گفته شود که چنین پدیده­ای اساسا مثبت ارزیابی نمی­شود، اما عدم توجه به این واقعیت غیرقابل‌انکار، منجر به حاشیه­نشین شدن بیش از پیش اصلاح­طلبان، و نیز تحکیم و تقویت هر چه بیشتر جایگاه امثال آقای احمدی­نژاد خواهد شد چراکه در حال حاضر، ذهنیت بسیاری از مردم (عمدتا در میان همان اقشار و گروه‌های نه‌گانه) این است که صرفا آقای احمدی­نژاد و حامیان ایشان هستند که حرف­ها و شعارهایی دارای ارتباط صریح و مستقیم با مشکلات روزمـره مردم را بیان می­کنند.

۲) هر چه مطلبی عامه­فهم­تر، روان­تر و مختصرتر بیان شود، امکان بالقوه بیشتری برای نقل سینه به سینه‌ی سریع­تر و گسترده­تر خواهد داشت. در واقع اگر بخواهیم مطلبی عمدتا از طریق این فرآیند در سراسر کشور منتشر شده و نقل محافل کوچک مردمی گردد، باید حتی­المقدور کوشش شود تا آن مطلب به زبان بسیار ساده (زیر دیپلم!)، و نیز تا حد ممکن کوتاه و مختصر باشد؛ و یا دست‌کم امکان خلاصه کردن آن مطلب در قالب حداکثر ده جمله کاملا ساده و روان وجود داشته باشد.

برای مثال بخش عمده مردم، بلافاصله پس از اینکه سیاستمداری در شروع صحبت­های خود از مفاهیمی مانند رشد نقدینگی، رشد پایه پولی، رشد کسری بودجه و امثالهم حرف بزند، بلافاصله گوش خود را بر روی بقیه حرف­های او می­بندند. دلایل این واکنش نیز بسیار روشن است: عامه­فهم نبودن مفاهیم مذکور، عدم ارتباط صریح و مستقیم آن­ها با مشکلات روزمره (دست‌کم از دید یک فرد دارای سواد معمولی)، و نیز مفصل بودن بیش از حد توضیح ارتباط علی و معلولی بین مفاهیم فوق و پدیده تورم عمده‌ترین دلایل یک چنین واکنش رایجی هستند. درست در نقطه مقابل، اگر سیاستمدار مذکور صحبت­های خود را با جملاتی عامیانه، از جنس جملاتی که اغلب مردم در تاکسی و اتوبوس به زبان می­آورند، آغاز کند و مثلا از دو برابر شدن قیمت بسیاری از اجناس ظرف مدتی ناچیز گلایه کند، بخش عمده مردم هم ادامه حرف­های او را با دقت گوش می­کنند و هم قابل انتظار است که حرف­های او را در محافل خانوادگی، فامیلی و دوستانه نقل نمایند.

۳) به نظر می­رسد که اغلب مردم تمایل ناچیزی به نقل سینه به سینه مطالبی دارند که تماما مربوط به آینده بلندمدت جامعه می­شوند. برای مثال اگر مطلبی صرفا مربوط به بسترسازی برای رسیدن ایران به یک جایگاه مطلوب اقتصادی ظرف بیست یا سی سال آینده باشد، بسیاری از مردم تمایل ناچیزی دارند که در محافل کوچک خانوادگی یا دوستانه در مورد آن صحبت کنند. بالعکس اگر مطلبی مربوط به آینده کوتاه­مدت افراد باشد، مثلا وعده‌ی افزایش دستمزدها در آینده­ای نزدیک، مردم به نقل سینه به سینه‌ی آن تمایل بسیاری نشان می‌دهند. اما در این مورد باید به نکته ظریفی هم توجه کرد: اگر کلیت مطلبی مربوط به آینده بلندمدت جامعه باشد، اما بخشی از آن با آینده کوتاه­مدت برخی از افراد جامعه در ارتباط باشد، افراد غالبا رغبت قابل توجهی به نقل سینه به سینه همه بخش­های آن مطلب خواهند داشت؛ چه بخش­هایی که مربوط به آینده بلندمدت کل جامعه است، و چه بخشهایی که مربوط به آینده کوتاه­مدت برخی از افراد جامعه است. ممکن است یکی از دلایل چنین پدیده­ای، بی­اعتمادی مردم به وعده­های بلندمدت باشد، اما به هرحال اغلب مردم، وعده­های مربوط به بلندمدت را تنها زمانی باور می­کنند که لااقل بخشی ازآن وعده­ها مربوط به کوتاه­مدت بوده و تحقق یا عدم تحقق آن­ها در کوتاه­مدت، گزاره­ای ابطال­پذیر باشد.

با توجه به آنچه گفته شد، ممکن است برخی افراد به اصلاح­طلبان توصیه کنند که بدون در نظر گرفتن منافع بلندمدت ملی، حرف­هایی عوام­فریبانه را، صرفا با هدف افزایش محبوبیت خود بیان نموده و سعی کنند تا از این راه در انتخابات به پیروزی برسند. اما هدف این نوشتار، به هیچ وجه توصیه به در پیش گرفتن این رویه ناپسند و غیراخلاقی نیست. اساسا از دیدگاه ما، هیچ نیازی نیست که چهره­های شاخص اصلاح­طلبان، از جمله آقای میرحسین موسوی، کوچکترین حرفی در مغایرت با اندیشه­های خود به زبان بیاورند. تنها چیزی که لازم است، ضرورت تلاش برای ترجمه تخصصی اندیشه­های مذکور به زبانی ساده و عامه­فهم، روان، مختصر، دارای ارتباط صریح و مستقیم با مشکلات روزمره‌ی مردم و موثر در آینده‌ی کوتاه‌مدت آن‌ها، و در نتیجه ی همه‌ی این ویژگی‌ها، دارای پتانسیل بالا برای نقل سینه به سینه در محافل کوچک خانوادگی، فامیلی و دوستانه است. در واقع باید کوشش شود تا برای هر سخن و اندیشه­ای، نسخه­های مختلفی تولید گردد که هر یک از این نسخه­ها با لحاظر کردن شروط پیش‌گفته، دارای پتانسیل بالایی برای نقل سینه به سینه در میان فشر وسیعی از مردم باشند. در نوشتار بعدی سعی خواهیم کرد تا چند مثال مشخص از این‌گونه پیام‌ها را بیان کرده و با نشان دادن فرآیند عملیاتی ترجمه‌ی ایده‌ها واندیشه‌های کلی به سخنانی عامه‌فهم، روان، مختصر و خلاصه دارای پتانسیل بالا برای نقل سینه سینه، راهکار پیشنهادی‌مان را بیش از پیش روشن‌ و عملیاتی کنیم.

با آرزوی تلاش و نوآوری روزافزون

*«درنگ»

(دوست‌داران رهایی، نوآوری، گفت‌وگو)

derang88@gmil.com

پی‌نوشت: محض استفاده‌ی کسانی که دوست دارند این مطالب را برای دوستان‌شان ای‌میل کنند: این «درنگ اول» و این هم «درنگ دوم».

No comments:

Post a Comment