Sunday, February 8, 2009

پایان

خاتمي: با جديت حضور خود را درعرصه انتخابات اعلام مي‌كنم.

از نظر من پیامدهای فاجعه‌آمیز این خبر تنها با یک خبر دیگر برابری می‌کند، خبر نتیجه‌ی انتخابات در تیرماه ۸۴؛ آن‌زمان هم آن‌چنان سرخورده و مایوس شدم که احساس کردم حالا دیگر هیچ‌کاری نمی‌توان کرد جز آن‌که منتظر اخبار ویرانی‌های کوچک و بزرگ بعدی باشیم، آن‌زمان هم سعی کردم خودم را گول بزنم و به معجزه اعتقاد پیدا کنم، سعی کردم ساده‌لوحانه خوش‌بین باشم که شاید اوضاع آن‌قدر‌ها هم بد نشود، شاید واقعا بی‌معنی‌ترین تحلیل‌ها در مورد یک‌سره شدن کار موثر واقع شود و ویرانی همین بنای نصفه‌ونیمه دموکراسی در کوتاه‌مدت به ساخت بنایی محکم و ریشه‌دار از آن در بلندمدت منجر شود؛ چهارسال گذشت و کمتر روزی در آن بود که از فاجعه‌های ریز و درشت خبری نباشد. حالا باز دارم سعی می‌کنم، دارم سعی می‌کنم به معجزه اعتقاد پیدا کنم، دارم سعی می‌کنم ساده‌لوحانه خوشبین باشم و فکر کنم شاید اوضاع آن‌قدر‌ها هم بد نشود، شاید واقعا یک‌بار برای همیشه کار این اصلاح‌طلبی نصفه‌نیمه یک‌سره شود و از ویرانه‌های آن، تلاش‌های واقعی و بلندمدت دموکراتیک پا بگیرد، دارم سعی می‌کنم.

پی‌نوشت: از نظر من رای آوردن خاتمی خیلی بعید است اما حتی اگر معجزه اتفاق بیفتد و رای هم بیاورد، کمتر تاثیری بر ویرانی چهارساله‌ی بعدی خواهد داشت. چرا؟ بیش از آن مایوسم که به تشریح چرایی‌اش بپردازم، با این‌حال، شاید بعدتردلیل این‌همه بدبینی را توضیح دادم، شاید هم نه.