Sunday, December 14, 2008

دموکراسی 4: خاتمی بیاید یا نیاید

خاتمی بیاید به سه دلیل: ۱- به دموکراسی معتقد است (گیریم باورش به دموکراسی از نوع حداقلی و شرط وشروط‌دار است) ۲- احتمال تایید صلاحیتش هست ۳- احتمال رای‌آوردن‌اش هست.

این سه دلیل کم‌وبیش چکیده‌ی استدلال کسانی است که از ورود آقای خاتمی به عرصه‌ی انتخابات حمایت می‌کنند. کسانی که شاید ناخودآگاه، دموکراسی را وسیله‌ای برای به قدرت رساندن دموکرات‌های خوب و جلوگیری از به قدرت رسیدن دیکتاتورهای بد می‌دانند. بر همین اساس، انتخابات ریاست‌جمهوری دهم را نیز مانند هر انتخابات دیگری، فرصتی برای به قدرت رساندن افراد خوب و دموکرات تلقی می‌کنند که در شرایط فعلی و با در نظر گرفتن محدودیت‌های موجود، مصداق این افراد، شخص آقای خاتمی است.

اما دسته‌ی دیگر یعنی طرفداران رویکرد پوپری، دموکراسی را به صورت قدرت سلبی و به عنوان نظامی برای برکناری مسالمت‌آمیز و بدون خونریزی حاکمان تعریف می‌کنند. از دیدگاه این دسته‌ی دوم، دموکراسی نظامی برای به قدرت رساندن افراد دموکرات نیست، بلکه نظامی است که افراد غیردموکرات را وادار به رفتار دموکراتیک می‌کند. بدیهی است این دسته‌ی دوم شرکت آقای خاتمی در انتخابات را هم بر مبنای همین معیار ارزیابی می‌کنند بدین‌معنا که به‌دنبال پاسخ‌دادن به این پرسش هستند که حضور ایشان در عرصه‌ی رقابت انتخاباتی تا‌چه حد به شکل‌گیری و تقویت این قدرت منفی در میان طبقات و قشرهای مختلف مردم، به‌ویژه گروه‌های اقلیت کمک می‌کند. برای این دسته‌ی دوم، مهم این است که شرکت آقای خاتمی در انتخابات، تاچه حد به افراد این امکان را می‌دهد که در تمام طول چهارساله‌ی ریاست‌جهموری، فردِ حاضر در قدرت را در هراس از برکناری به وسیله‌ی آرای مردم در دور بعد نگه دارند. به طور خلاصه، از دیدگاه این افراد، شرایط دموکراتیک تنها زمانی شکل می‌گیرد که رای افراد، به ویژه رای گروه‌های اقلیت (نه توده‌های جوگیرشده در هفته‌ی آخر انتخابات) اهمیت یابد، هرچقدر میزان اهمیت رای اقلیت افزایش یابد و آن‌ها بتوانند با استفاده از این اهمیت، در تمام چهار سال دوره‌ی ریاست جمهوری، اهرم قدرتی برای وادار کردن اشخاص حاضر در قدرت به انجام خواسته‌های‌شان در دست داشته باشد، شرایط دموکراتیک‌تر است.

به صورت خلاصه می‌توان گفت که از دیدگاه دسته‌ی اول، شرایط دموکراتیک در به‌قدرت رسیدن افراد معتقد به دموکراسی محقق می‌شود اما از دیدگاه دسته‌ی دوم، معیار تحقق شرایط دموکراتیک، میزان اهمیت رای، به‌ویژه رای گروه‌های اقلیت و کم‌قدرت، یا به عبارت دیگر میزان قدرت سلبی این گروه‌ها برای تهدید به برکناری شخص حاضر در قدرت است، فارغ از این‌که این شخص به دموکراسی معتقد باشد یا نباشد. ‌

امیدوارم واقعا تفاوت میان این دو دیدگاه روشن شده باشد؛ تفاوت خیلی بیش‌تر از یک بحث تئوریک است و پذیرش هریک از دو دیدگاه از سوی افراد یک جامعه، پیامدهای واقعی بسیاری برای سمت‌وسوی تلاش‌های دموکراتیک در آن جامعه به دنبال دارد. در دیدگاه اول، درواقع ما به یک فرد اعتماد می‌کنیم، به این دلیل ‌که فکر می‌کنیم او خوب و دموکرات است و اعتقادش به دموکراسی اجازه‌ی سوءاستفاده از قدرت را به وی نمی‌دهد. دقیقا به دلیل همین اعتماد است که دیدگاه اول به تمرکز قدرت منتهی می‌شود نه تحدید آن. نمونه‌ی واقعی‌اش را می‌توانید در لایحه‌ی افزایش اختیارات رئیس‌جمهوری ببینید. در زمان ارائه‌ی این لایحه، اکثر منتقدان حکومت در ایران، آن‌را تلاشی دموکراتیک ارزیابی کردند. این درحالی‌ است که لایحه‌ی مذکور اختیارات بیشتر را نه فقط به شخص آقای خاتمی بلکه به جایگاه رئیس‌جمهور در قانون اعطا می‌کرد و شاید بد نبود حامیان این لایحه روزی مانند امروز را تصور کنند که فردی مانند پرزیدنت فعلی از چنین اختیارات قانونی‌ای بهره‌مند شود و...به گمانم حتی تصورش هم چهار ستون بدن آدم را به لرزه درمی‌آورد. اصولا رد پای لفظ "ویژه" را در خیلی فجایع هولناک می‌توان دید از جمله موردی که پوپر به هیتلر و استفاده‌اش از قانون اختیارات ویژه اشاره می‌کند و ویراستار فارسی متن در زیرنویس تذکر می‌دهد که «بدین‌ترتیب از بطن قانون اساسی وایمار که از آن به‌عنوان یکی از دموکرات‌ترین و مترقی‌ترین قوانین اساسی جهان یاد می‌شود، نظام خودکامه‌ای به‌نام رایش سوم سربرآورد» متوجهید؟ از «بطن یکی دموکرات‌ترین و مترقی‌ترین قوانین اساسی جهان» یکی از توتالیترترین نظام‌های بشری سربرآورد. می‌بینید پیامد اعتماد خالصانه به افراد خوبِ دموکرات چگونه ناخواسته به تمرکز قدرت و پیامدهای بعدی آن منجر می‌شود؟ پیشنهاد می‌کنم نگاه دیگری به تاریخ معاصر ایران بیندازید ببینید به غیر از آقای خاتمی، دیگر کدام اسطوره‌ی دموکرات بوده است که از مجلس خواهان اختیارات ویژه شده بود و بعد با خودتان فکر کنید ببینید جالب نیست که عدل در زمان به قدرت رسیدن افراد دموکرات پای این لفظ "ویژه" به میان می‌آید؟

خب به نظرم حالا که موضع نظری‌مان را در قبال مفهوم دموکراسی و شرایط کلی تحقق آن روشن کردیم، نوبت آن است تا کمی دقیق‌تر به شرایط گذار دموکراتیک از منظر طرفداران دموکراسی از دیدگاه پوپری بپردازیم و نشان دهیم که چگونه در انتخابات ریاست‌جمهوری دهم شرایط این گذار دموکراتیک می‌تواند فراهم شود آن‌هم با شرکت نکردن آقای خاتمی در عرصه‌ی رقابت انتخاباتی و در پیش‌گرفتن یک استراتژی متفاوت از سوی ایشان و طرفداران دموکراسی‌خواه‌شان.

پی‌نوشت۱: گوش شیطان کر، چشم بد دور، بزنم به تخته، دارم پروپوزال می‌نویسم بالاخره؛ راه‌به‌راه هم شهودات جامعه‌شناختی برمان نازل می‌شود، هی می خواهیم بیاییم بگوییم، می‌بینیم نمی‌شود همین‌طور بی‌دلیل و یک‌دفعه‌ای بحث را عوض کنیم. حالاشهودات به کنار، کتاب‌ها و رمان‌ها هم شده‌اند قوز بالای قوز؛ از کافه پیانو و کافه پری‌دریایی گرفته تا...لابد همین است که من قرنی یک‌بار این‌جا را به‌روز می‌کنم، خب بالاخره طول می‌کشد تا هی حرف‌هایم را قورت دهم و خودم را راضی کنم همچنان بحث نه‌چندان شیرین دموکراسی در این مملکت را ادامه دهم.

پی‌نوشت۲: سروسامان گرفتن لینک‌های این ستون بغل را دارید؟ کار دست است‌ها، کلی عرق جبین ریخته‌ام بابت راه‌انداختن این بلاگ‌چرخان گوگلی. البته مدت‌ها پیش و با کمک نوشته‌های ایشان راه انداخته بودم‌اش اما اول‌اش یک مشکلی داشت که در هر صفحه نمی‌شد بیش از یک بلا‌گ‌چرخان داشت و خلاصه نمی‌شد لینک‌ها را از هم جدا کرد و همه را باید می‌ریختی کله‌ی هم، دیدم به دلم نمی چسبد، راپرتش را به ایشان دادیم و...امروز دیدم این مشکل هم به مدد همت مثال‌زدنی‌شان حل شده و...خلاصه انشاءالله این جوان دست به سنگ بزند طلا شود اینقدر که تلاش کرد خلق‌الله را از شر آن دکور از کارافتاده‌ی بلاگ‌رولینگ خلاص کند.

No comments:

Post a Comment