Thursday, December 4, 2008

دموکراسی (2): در باب دموکراسی به مفهومی اخلاقی

«ما که خود را دموکرات می‌نامیم، دیکتاتوری یا جباریت را اخلاقاً شر به‌شمار می‌آوریم – یعنی امری که نه‌تنها نمی‌توان تحملش کرد، که اخلاقا قابل‌تحمل نیست زیرا در برابر هیچ مرجعی مسئول نیست. ما احساس می‌کنیم که اگر در برابر آن سکوت کنیم، کار نادرستی انجام داده‌ایم. اما اجباری نداریم که در برابر آن سکوت کنیم. این شرایطی بود که توطئه‌گران آلمانی در ۲۰ ژوئیه‌ی ۱۹۴۴ با آن روبرو بودند. آن‌ها کوشیدند از تله‌ی وحشتناکی که به دنبال تصویب قانون اختیارات ویژه۱ در آن قرار گرفته بودند فرار کنند. این قانون [که هیتلر را از اختیارات ویژه‌ای برخوردار می‌ساخت] به طور دموکراتیک در مارس ۱۹۳۳ به تصویب رسیده بود. یک نظام دیکتاتوری شرایطی را تحمیل می‌کند که ما مسئول آن نیستیم، چون عموماً توان تغییر آن‌را نداریم. این وضعی است که از نظر انسانی قابل‌تحمل نیست. بنابراین وظیفه داریم هرآن‌چه را می‌توانیم در جلوگیری از حدوث آن به انجام رسانیم.

این کاری است که ما می‌کوشیم با به اصطلاح اشکال دموکراتیک حکومت مردم به انجام رسانیم، و تنها وجه توجیه اخلاقی این حکومت‌ها به شمار می‌آید. به این ترتیب، دموکراسی‌ها عبارت نیستند از حاکمیت عامه، بلکه بیش از هر چیز، عبارت‌اند از نهادهایی که تجهیز شده‌اند تا خود را از خطر دیکتاتوری محافظت نمایند. آن‌ها [نه‌تنها] به حکومت دیکتاتوری، به جمع شدن قدرت [در نزد یک فرد یا یک گروه] اجازه‌ی رشد نمی‌دهند، بلکه می‌کوشند قدرت حکومت [دولت] را محدود سازند. آن‌چه از اهمیت اساسی برخوردار است این است که دموکراسی به این معنا می‌باید این امکان را فراهم آورد که بتوان بدون خونریزی از دست حکومت بد خلاص شد، یعنی زمانی‌که حکومت از رعایت حقوق و وظایفش غفلت ورزد، و نیز هنگامی‌که ما (حکومت‌شوندگان) تشخیص دهیم که سیاست‌های آن بد یا نادرست است.

مساله‌ی مورد بحث به «شخصی» که باید حکومت کند مربوط نیست بلکه به «چگونگی» حکومت کردن ارتباط دارد. نکته‌ی اصلی این است که حکومت نباید بیش از اندازه حاکمیت به‌خرج دهد. یا به عبارت دیگر، مساله این است که حکومت «چگونه» باید اداره شود.»

(۱) Enabling Law مقصود Enabling Act است. پس از به آتش کشیده شدن رایشتاگ (27 فوریه 1933) هیتلر با متهم کردن کمونیست‌ها به آتش‌افروزی به منظور براندازی حکومت قانونی، از مجلس تقاضا کرد برای مقابله با اوضاع و احوال متشنجی که خود دارودسته‌ی ناسیونال سوسیالیست باعث و بانی آن بود، با استفاده‌ی او از قانون اختیارات ویژه موافقت کند. نمایندگان رایشتاگ که با تمهیدات قبلی دست‌چین شده بودند در اجلاس 23 مارس با دو سوم آراء خود (نصاب لازم برای اجرای قانون اختیارات ویژه) با درخواست هیتلر موافقت کردند. به این ترتیب از بطن قانون اساسی وایمار که از آن به‌عنوان یکی از دمکرات‌ترین و مترقی‌ترین قوانین اساسی جهان یاد می‌شود، نظام خودکامه‌ای به‌نام رایش سوم سربرآورد (پی‌نوشت از مترجم و ویراستار)

به نقل از: «درس این قرن همراه با دوگفتار درباره‌ی آزادی و حکومت دموکراتیک»، مصاحبه‌ی جیانکارلو بوزتی با کارل پوپر، ترجمه‌ی علی پایا، انتشارات طرح‌نو.

پی‌نوشت: می‌بخشید که مقدمه‌ی نظری دارد بیش‌تر از دو بخش می‌شود ولی واقعا به سختی می‌توانم جملات و پاراگراف‌ها را حذف کنم. لامصب برای خودش یک‌پا اثر هنری است، اشاره بهش می‌کنی، جای دست‌ات توی ذوق می‌زند.

No comments:

Post a Comment