Friday, December 14, 2007

آروین هستم، دانشجوی اخراجی

بله، به همین سادگی، من، بهاره آروین، دانشجویی با این سوابق تحصیلی (ر.ک: پی‌نوشت آخر)، بدون هیچ مستند حقوقی – قانونی، از دانشگاه تربیت مدرس اخراج شده‌ام.

برای خودم، شخصا، نفس ماجرا آنقدر اهمیت ندارد که نحوه‌ی رخداد و چگونگی انجامش، چراکه به قول معروف، این‌همه که خوانده‌ام کجا را گرفته‌ام که حالا بعد از هفت سال، برای این یکی، این‌همه به آب و آتش بزنم. پس نفس ماجرا، گرچه کاملا غیرقانونی است اما بر مبنای تجربه‌ی مکرر بنده از محافظه‌کاری بوروکراتیک، تاحدی قابل درک است. اما آنچه اتفاق افتاده است، فارغ از محتوای کاملا غیرقانونی‌اش (برای دلایل و مستندات این ادعا، ر.ک: پست پیشین با عنوان «قانون کیلویی چند؟»)، صورت زشت و بد‌قواره‌ای دارد؛ به عبارت ساده، فارغ از چند و چون محتوا، «شیوه»‌ی این عمل غیرقانونی است که به طرز توضیح‌ناپذیری، توهین‌آمیز، خصمانه، ناعادلانه و حداقل برای من، بیش از حد تحمل، آزاردهنده است. قبول ندارید؟ وقت و حوصله‌ی اضافی اگر دارید، مشروح اخبار را بخوانید تا شاید منظور دقیق مرا از «برخوردی عمیقا توهین‌آمیز، شدیدا ناعادلانه و سراسر ضداخلاقی» درک کنید.

کلاس که تمام می شود، یک‌راست سر از غذاخوری درمی‌آورم، کارتم را می‌کشم، گرسنه‌ام است یا چیز دیگر، تفاوت میان «کارت نامعتبر» با «کمبود اعتبار» را تشخیص نمی‌دهم و چندتایی هزاری می گذارم روی پیشخوان متصدی تغذیه و دوباره کارتم را می‌کشم؛ «شما از آموزش نامه دارید»؛ و بعد تکه کاغذی را نشانم می‌دهد که رویش نوشته شده است:

خانم بهاره آروین

دانشجوی سابق!!! دکتری رشته علوم سیاسی

با عنایت به این‌که...

کم مانده است همان وسط راهرو قهقهه بزنم، الهی، طرف یک دانشجو، آن‌هم در مقطع دکتری را به یک‌باره و بدون هیچ‌گونه اطلاع قبلی، از تحصیل محروم کرده است و اصلا به فکرش نرسیده است که قاعدتا باید بنویسد «به استناد ماده‌ی فلانِ آیین‌نامه‌ی فلان...»، نوشته است «با عنایت به این که...»، ای جان، نکرده است حداقل برای حفظ ظاهر هم که شده، به یک بخشنامه یا آیین‌نامه‌ی هرچند جعلی یا بی‌ربط و تفسیرپذیر استناد کند، صرفا یک عنایت خاص داشته است و با همین عنایت خشک و خالی، آن‌چنان قاطعانه حکم داده است که قبل از اطلاع حکم، فرد را دانشجوی سابق خطاب کند. حالا به قول دوستان imagine، شما از سر کلاس بیرون آمده‌اید و رفته‌اید غذا بخورید، آن‌وقت در همان حین، دانشجوی سابق!!! خطاب شده‌اید و نامه‌ی اخراج‌تان را داده‌اند دست‌تان، آن‌هم چه کسی، متصدی تغذیه. اخراج از این مفتضح‌تر و به قول خودم، توهین‌آمیزتر هم می‌شود؟

فکرش را بکنید، ملت شش ترم مشروط می‌شوند، nترم سنوات می خورند و تازه بعد از این‌همه مدت، کلی اخطار و پیغام پسغام می‌دهند که طرف بیاید و توضیح بدهد و ماجرا ختم به خیر شود، آن‌هم زمانی که قانون صراحتا وجود دارد، بازهم ماجرا کلی کش‌وقوس می‌آید و خلاصه به این راحتی‌ها حکم محرومیت از تحصیل نمی‌‌دهند و به همین سادگی، طرف را «دانشجوی سابق» خطاب نمی‌کنند. خیلی که می خواهند تشر بزنند، می‌نویسند «لطفا برای روشن کردن وضعیت تحصیلی خود، حداکثر تا تاریخ فلان به آموزش مراجعه کنید، در غیر این‌صورت، طبق مقررات رفتار خواهد شد»، می‌بیند؟ تازه می‌گویند «طبق مقررات»، انگار که عبارت «محرومیت از تحصیل» تابوی خطرناکی باشد. با این تفاسیر، حالا خودتان حساب کنید ببینید بنده دیگر چه اعجوبه‌ای بوده‌ام در ابعاد خودم که در موردی که اصلا مستند حقوقی- قانونی وجود ندارد، بدون این‌که این حکم با دانشجو که سهل است، با گروه یا دانشکده‌ی مربوطه در میان گذاشته شود، راسا و این‌چنین قاطعانه، حکم محرومیت از تحصیلم صادر شده است. خیلی به خودتان زحمت ندهید، خیلی ساده اگر مساله را فرموله کنید، به این شکل سرراست در می‌آید:

شما اگر در دانشگاه درس نخوانید، احتمال کمی وجود دارد که اخراج شوید اما اگر درس بخوانید، حتما و به‌طور قطع اخراج می‌شوید.

سلانه سلانه و از سر تنبلی رایج، تعداد سنوات‌تان را تا حد ممکن کش دهید و هی یک ترم، یک ترم مهلت اضافه‌ بگیرید و بودجه‌ی مملکت را کم‌وبیش حیف‌ومیل کنید، احتمال کمی وجود دارد که اخراج شوید اما اگر هفت‌ماهه به دنیا آمده باشید و انگار دنبال‌تان گذاشته باشند، لیسانس را سه ساله و ارشد را دو ساله گرفته باشید و تازه همزمان و دوتا یکی خوانده باشید، حتما و به‌طور قطع اخراج می‌شوید؛ تازه یک فحش «سابق» هم اضافه بر سازمان می‌چسبانند بهتان که دیگر یادتان نرود و این غلطِ اضافه‌ی درس خواندن زیادی را مرتکب نشوید. محض رضای خدا، یک نفر به من بگوید عدالت را چطور می‌نویسند؟ اصلا می‌نویسند؟

حالا توهین‌آمیز بودن و ناعادلانه بودن به کنار، عمق بی‌اخلاقی چنین رفتاری، بیش از حد تحمل، آزاردهنده است. آخر اپسیلونی انصاف هم خوب چیزیست، ناسلامتی من خودم با طی تمامی سلسله‌مراتب اداری، صدر تا ذیل دانشگاه را در جریان تحصیل همزمانم قرار دادم وگرنه صدسال هم می‌گذشت، روح احدالناسی از مسئولین ذیربط هم خبردار نمی‌شد، حالا این نامه طوری تدوین شده که انگار طرف، مچ یک متقلب بالفطره را گرفته است و به خاطر مجازات صوری‌اش هم که شده، چنین نامه‌ی توهین‌آمیزی تهیه کرده است که لابد درس عبرتی باشد برای دیگران. درحالی‌که سر سوزنی اخلاق ایجاب می‌کرد که حداقل نامه مثلا این‌گونه تدوین شود که «پیرو درخواست جنابعالی مبنی بر...، ضمن اعلام مخالفت با درخواست شما، مقتضی است تا تاریخ فلان انصراف خود از تحصیل را اعلام نموده، در غیر این‌صورت...». می‌بینید، در این حالت هم البته این مخالفت، تنها یک مخالفت شخصی است و هیچ مبنای حقوقی و قانونی ندارد، اما حداقل کم‌وبیش محترمانه و اخلاقی تنظیم شده است و بار روانی و ذهنی به فرد تحمیل نمی‌کند.

حالا همه‌ی این‌ها به کنار، نکته‌ی جالب‌تر ماجرا اینجاست که طرف مربوطه نه‌تنها گروه علوم سیاسی و دانشکده‌ی علوم انسانی را به هیچ کجا حساب نکرده است بلکه بیش از آن، برای صدر وزارت‌خانه تا ذیل دانشگاه، اعم از نگهبان و باغبان و موارد مشابه، رونوشت فرستاده است. نه این‌که حکم مربوطه خیلی درخشان و قانونی و مایه‌ی افتخار دانشگاه است، این است که به هر شخصیت حقیقی و حقوقی کوچک و بزرگی که به ذهنش رسیده هم اطلاع داده است. راستش البته من اگر جای دانشگاه بودم، یک رونوشت هم برای کلیه‌ی خبرگزاری‌ها می‌فرستادم چراکه واقعا مایه‌ی مباهات و افتخار است اخراج دانشجویی با این سوابق تحصیلی (ر.ک پیشین)، شما ببینید اگر دانشجوی اخراجی یک دانشگاه این سوابق را داشته باشد، شاغلان به تحصیلش چه نوابغ نادری هستند؛ نه، خداوکیلی جای افتخار دارد دیگر، شما اصلا کدام دانشگاه در دنیا می‌توانید نام ببرید که دانشجویی با این سوابق را به این شیوه‌ی «با عنایت به این‌که دلمون نمی خواد، برو گمشو، ریختت رو نبینیم»، از دانشگاه اخراج می‌کند؟ من شخصا افتخار می‌کنم که در مملکتی زندگی می‌کنم که دانشجوی اخراجی دانشگاهش، این سوابق تحصلیی را داراست؛ شما را نمی‌دانم اما من جدا افتخار می‌کنم و البته کلی هم شرمزده‌ام که چرا توانایی‌هایم در حدی نبود که یکی از آن نوابغ شاغل به تحصیل باشم و برگ زرین دیگری بر سند افتخارات این مرزوبوم بیفزایم، به‌هرحال خداوند خودش فرموده است: «لایکلف الله نفسا الا وسعها»، ما هم وسع‌مان در همین حد می رسید که با اخراج‌مان از دانشگاه، مایه‌ی افتخار مملکت لحاظ شویم!!!

پی‌نوشت 1: اساتید گروه علوم سیاسی، کم‌وبیش به اندازه‌ یا حتی بیش از من ناراضی هستند. چراکه این حکم، نه‌تنها مستند حقوقی – قانونی ندارد، بلکه اساسا روال اداری و قانونی را هم طی نکرده است، چنان‌که گفتم در این میان، کل گروه علوم سیاسی و دانشکده‌ علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس، به حساب آورده نشده است. اساسا محرومیت از تحصیل، روند معکوسی را طی می‌کند، یعنی گروه به دانشکده اعلام می کند و دانشکده به دانشگاه و آشکارا خلاف روال قانونی است که دانشگاه، راسا اقدام به چنین حکمی کند. البته واضح و مبرهن است که فرد مربوطه کاملا عامدانه این روال غیرقانونی را طی کرده است چراکه احتمال می‌داده است در صورت طی شدن روند اداری و معمول، در هریک از سلسله مراتب اداری، این حکم با مخالفت و چالش مواجه شود. این است که راسا و بدون توجه به همه‌ی سلسله مراتب، چنین حکمی صادر کرده است.

از شما چه پنهان، کم‌وبیش در این زمینه اجماع وجود دارد که کل قضیه تاحد زیادی مشکوک است، پشت این طرف حکم دهنده قاعدتا به جای خیلی محمکی گرم است که همزمان هم بدون مستند حقوقی، آن‌هم با قطعیت تمام حکم محرومیت تحصیل یک دانشجوی دکتری را داده است و هم روال اداری و قانونی را بالکل نادیده گرفته است.

ناگفته نماند البته که در این میان، همدلی اساتید فرهیخته و مهربانی مانند دکتر منوچهری (مدیر گروه علوم سیاسی) و دکتر حاتم قادری، فراوان مایه‌ی دلگرمی است، فارغ از آن‌که پیگیری‌های اعتراض‌آمیزشان به نتیجه‌ی مطلوب منتهی شود یا نه، همچنین پیگیری‌های خستگی‌ناپذیر و بی‌دریغ دکتر علی ساعی، استاد گروه جامعه‌شناسی این دانشگاه نیز از آن موارد نادر و منحصربه‌فردی است که در این زمانه اگر نایاب نباشد، فوق‌العاده کمیاب است. شرمنده‌ی مهربانی‌ها و همدلی‌ِ همگی، اعم از اساتید و دوستان دانشجوی دانشگاه تربیت مدرس، بوده و هستم.

پی‌نوشت2: خب حالا می‌گویید چکار کنم؟ بروم دیوان عدالت اداری عارض شوم که یک سازمان عریض و طویل، در روز روشن و جلوی چشم چندصد نفر، غیرقانونی عمل کرده و حقی را ناحق و ضرر و زیانی به یک فرد خشک و خالی وارد آورده است؟ نه، خیلی ممنون، من قصد این‌طور به اصطلاح تظلم‌خواهی‌ها را ندارم. اصلا شما که بهتر می‌دانید، من نه این که از شدت افتخار و شرم، در پوست خودم نمی‌گنجم، ترجیح می‌دهم یک مدت خودم را تبعید کنم به ممالکی که کمتر مفتخرند و احیانا کسی را به واسطه‌ی درس خواندن زیاد، به این شیوه ی مفتخرانه اخراج نمی‌کنند و لاجرم بنده هم کمتر مایه‌ی شرمساری و سرافکندگی دوستان و آشنایان می‌شوم.

پی‌نوشت 3: البته خیلی چیزها در این میان برباد می‌رود؛ تمام برنامه‌ریزی چندین ساله‌ی من، تمام دورنمای پنج سال آینده و پیش‌زمینه‌هایی که برای تحققش فراهم کرده بودم؛ دروغ چرا، رسما و علنا سه چهار سال از بهترین سال‌های عمر من، به باد فنا می رود. هفت سال من پدر خودم را درآوردم، دو رشته را همزمان خواندم، چیزی حدود 300 واحد درسی را طی 12 ترم تحصیلی گذراندم و حداقل به لحاظ صوری (معدل و نمره و رتبه و موارد مشابه) گویا بیشترین موفقیت‌های ممکن را کسب کردم، از همان سال دوم کارشناسی، پاره‌وقت و تمام‌وقت کار کردم تا سوابق آموزشی- پژوهشی‌ام خیلی کم‌مایه و ضعیف نباشد و گویا به قول خودشان، بعد از انقلاب اولین و فعلا تنها موردی باشم که چنین وضعیتی دارد (دو مدرک کارشناسی و دو مدرک کارشناسی ارشد و سال سوم دکتری در طی 6 سال) که در نهایت چه شود؟ هیچ، همین یک مورد هم به این شیوه‌ی کاملا مفتخرانه (بخوانید مفتضحانه) از دانشگاه اخراج ‌شود. من البته همچنان افتخار می‌کنم شدید!!!

پی‌نوشت آخر: گزیده‌ای از سوابق تحصیلی

ردیف

دوره‌ی تحصیلی

رشته‌ی تحصیلی

محل تحصیل

سال ورود

سال اتمام

سهمیه‌ی قبولی

معدل فارغ التحصیلی

1-

دکتری تخصصی

علوم سیاسی- گرایش مسائل ایران

دانشگاه تربیت مدرس

1386

ثبت‌نام

آزاد- آزمون دکتری، با رتبه‌ی 2

-

2-

دکتری تخصصی

علوم سیاسی – گرایش جامعه‌شناسی سیاسی

دانشگاه تهران

1386

عدم ثبت‌نام

آزاد- آزمون دکتری

-

3-

دکتری تخصصی

جامعه‌شناسی سیاسی

دانشگاه تربیت مدرس

1384

عدم ثبت‌نام به دلیل انتخاب دکتری تخصصی در رشته‌ی جامعه‌شناسی نظری- فرهنگی دانشگاه تهران

آزاد- آزمون دکتری با رتبه‌ی اول

-

4-

دکتری تخصصی

جامعه‌شناسی

گرایش نظری- فرهنگی

دانشگاه تهران

1384

شاغل به تحصیل

آزاد- آزمون دکتری با رتبه‌ی اول

-

5-

کارشناسی ارشد

علوم سیاسی

دانشگاه تهران

1384

1386

سهمیه‌ی استعدادهای درخشان (معدل اول دوره‌ی کارشناسی علوم سیاسی)

11/19

(معدل اول دوره‌ی کارشناسی ارشد)

6-

کارشناسی

علوم سیاسی

دانشگاه تهران

1380

1384

با استفاده از تسهیلات آیین‌نامه‌ی استعدادهای درخشان مبنی بر امکان تحصیل همزمان

27/19 (معدل اول دوره‌ی کارشناسی)

7-

کارشناسی ارشد

جامعه‌شناسی

دانشگاه تهران

1382

1386

آزاد- آزمون کارشناسی ارشد ناپیوسته، رتبه‌ی اول در 4 گرایش از 6 گرایش علوم اجتماعی

27/18 (معدل اول دوره‌ی کارشناسی ارشد)

8-

کارشناسی

پژوهشگری علوم اجتماعی

دانشگاه تهران

1379

1382

آزاد- آزمون سراسری، رتیه‌ی کل 127 و رتبه‌ی 43 در زیرگروه علوم اجتماعی

99/18 (معدل اول دوره‌ی کارشناسی)

No comments:

Post a Comment